ارسال پیامک / info@womenrightful.com
info@womenrightful.com

نقش زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده

صیانت از حقوق زنان > مقالات > نقش زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده

چکیده

مراد از «زنان تحصیل‌کرده» بانوان آموزش‌دیده در مراکز آموزشی جدید و یا سنتی می‌باشند. در این نوشتار، تمرکز عمده بر نقش زنان تحصیل‌کرده برای خودشان است و سپس نتیجه بحث به نقش آنان برای دیگران تعمیم داده می‌شود. نقش زنان تحصیل‌کرده در رابطه با تأسیس و تحکیم خانواده، در فضاهای متفاوت، آثار گوناگونی را به دنبال دارد. در اینجا نقش زنان تحصیل‌کرده در چهار مرحله ذیل مورد بررسی قرار گرفته است: ۱٫ آغاز آشنایی؛ ۲٫ عشق‌ورزی؛ ۳٫ خواستگاری؛ ۴٫ گذار از خواستگاری تا ازدواج. سپس نقش زنان تحصیل‌کرده برای دیگران در حیطه‌های پژوهشی، آموزشی، مدیریتی مورد تأمل قرار گرفته است. در ادامه، نقش ایشان پس از تأسیس خانواده بررسی شده است. در این زمینه، ابتدا نقش فردی آن‌ها در تدوین برنامه خانواده، شیوه مواجهه با مسائل جدید و سپس نقش آن‌ها برای دیگران مورد بحث واقع شده است. در نهایت، با جمع‌بندی از مباحث سابق، نظام خانواده و نقش زنان تحصیل‌کرده در قالب «تئوری سیستمی» ترسیم و معرفی گردیده است.

مقدّمه‌

لازمه تحصیلات، نوعی ممارست ذهنی در فعالیت‌های فکری و بسط اطلاعات و پویایی اندیشه است و معمولاً قوایی همچون تعمیم ذهنی و استنباط و تحلیل و ترکیب و تفکر مـنطقی در اثـر تحصیلات، بالنده و بارور می‌شوند‌. فایده‌ دیگر‌ تحصیلات این است که در‌ ساحت‌ شناخت‌، راه روشنی فراراه اندیشه قرار می‌دهد و بر باورهای غلط، خط بطلان کشیده، باورهای صحیح را مصفّاتر و فزاینده‌تر می‌نماید و اعـتقادات افـراطی و تـفریطی‌ را‌ تعدیل‌ می‌کند. در هر حال، تـحصیلات مـثبت، صـرف‌نظر از‌ اینکه‌ نوع معلومات چیست و یا مربوط به چه رسته‌ای است، به ذهن و فعالیت‌های ذهنی و حتی شخصیت، بسط و توسعه می‌بخشد. ولی‌ بـا‌ وجـود‌ ایـن، رشد همه‌جانبه شخصیت و تعالی مثبت ادراک و انصاف نه تـنها‌ مـنوط به احراز تحصیلات عالی نیست، بلکه تحصیلات عالی نیز همیشه و همه جا تنها عامل رشد شخصیت و حقیقت‌ و فضیلت‌ نـمی‌باشند‌، بـلکه عـامل تهذیب و تزکیه همیشه باید به عامل تعلیم و آموزش منضم‌ شـود‌ تا نتیجه‌های مثبتی به بار آیند. آنچه از مفاهیم دینی مستفاد می‌گردد این است که تحصیلات‌ عالی‌ بدون‌ عـامل تـقوا و وجـدان اخلاقی، حتی می‌تواند مخرّب و ویرانگر نیز باشد. در آموزه‌ها‌ و هنجارهای‌ ارزشی‌ دیـنی، عـلم بدون عمل و تعلیم بدون تزکیه مطرود است و از نظر نصوص قرآنی «… واتّقوااللّهَ‌ ویَعلمکُم‌ اللّه‌»(بقره: ۲۸۲) و روایی (قـال الصـادق عـلیه‌السلام فی حدیث: «… لیسَ العلمُ التعلّم و انّما هُو نورٌ‌ یقذفه‌ اللّهُ فی قـلبِ مـَن یـریداللّه ان یهدیه»)(۱) امکان وجود علمی که نه از‌ راه‌ تحصیلات‌، بلکه از راه تقوا و عمل حاصل می‌شود، از مـسلّمات اسـت. ولی در هـر حال‌، تحصیل‌ و تأثیرات مثبت آن در زمینه‌های گوناگون شخصیتی و رفتاری قابل انکار نیست.

این مقاله‌ بـا‌ اسـتدلال‌های‌ منطقی و عقلی سعی کرده است تا پیش‌انگاره نقش مثبت تحصیلات در امر تشکیل و تـحکیم خـانواده‌ را‌ بـه اثبات برساند و این مطلب را در قالب پیش‌طرحی برای طرح‌های میدانی‌ و نظری‌ بعدی‌، به جامعه اسـلامی ارائه دهـد.

حسن مطلع نوشتار‌ کلامی‌ است‌ از امام صـادق عـلیه‌السلام کـه می‌فرماید: «العاملُ علی غیرِ بصیرهٍ کالسائِرِ علی‌ غیرالطریقِ‌ و لایزیدُهُ سرعهَ السیرِ مِن الطریقِ الاّ بعدا»؛(۱) عـمل‌کننده بـدون بینش و بصیرت همچون رونده‌ای است که راه‌ را‌ نمی‌شناسد؛ هر چه سرعتش بـیشتر بـاشد، از مـقصد دورتر می‌شود.

اگر تأسیس‌ و تحکیم‌ خانواده را یک کنش و فعل تعبیر کنیم‌، پیماینده‌ این‌ راه باید بـینش و دانـش لازم بـرای طی‌ طریق‌ داشته باشد، وگرنه این کنش نه تنها به انجام نـمی‌رسد، بـلکه از مقصود‌ و غایت‌ تأسیس خانواده دور می‌افتد. در‌ نظام‌ خانواده، نقش‌ زن‌ کلیدی‌ است و دست‌کم یکی از ارکان دوگانه‌ تـأسیس‌ ایـن نظام است. تحصیلات زنان در مدیریت خانواده، دست‌رسی به دانش لازم‌ برای‌ زنـدگی درسـت را تسهیل می‌کند.

مراد‌ از «زنان تحصیل‌کرده»

مراد‌ از‌ «تـحصیلات» بـرای زنـان، اولاً داشتن‌ آگاهی‌ و داده‌های جدید و عصری است.

ثـانیا، بـا توجه به آنکه آگاهی و دانش نسبی است‌ و مراتبی‌ دارد، اطلاق «تحصیل‌کرده» اعم از‌ این‌ اسـت‌ کـه زنان دارای‌ مدرک‌ دیپلم بـاشند و یـا دارای‌ مـدرک‌ در هـر یـک از مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری.

ثـالثا، اگـر جوهره تحصیلات را‌ دریافت‌ علم و آگاهی در حیطه‌های گوناگون بدانیم‌، در‌ این صورت‌، محدوده‌ زنـان‌ تـحصیل‌کرده از حوزه‌های رسمی‌ آموزش و پرورش و دانشگاهی فراتر رفـته و خواهران مشغول تحصیل و تـحقیق در حـوزه‌های علمیه نیز ذیل پژوهش‌ حـاضر‌ قـرار می‌گیرند.

رابعا، مفروض این نوشتار‌ آن‌ است‌ که‌ هر‌ چه سطح تحصیلی‌ افـراد‌ و در ایـنجا زنان بالاتر می‌رود به خـاطر انـس بـا محیط علمی و پژوهـشی، روحـیه علمی و فرهنگ علمی‌ در‌ آن‌ها تقویت‌ می‌گردد‌ و از‌ این‌رو‌، این‌ گفتمان‌ علمی در تصمیمات فرد و از جمله در تـشکیل خـانواده مؤثر می‌افتد.

حیطه‌های تحقیق

درباره نـقش و مـسئولیت زنان تـحصیل‌کرده دسـت کـم با دو مبنا می‌توان بـه حیطه‌ها و حدود‌ متفاوتی رسید:

۱٫ بر اساس اینکه این نقش صبغه فردی داشته باشد و تنها بـرای یـک زن تحصیل‌کرده مورد لحاظ قرار گیرد و یـا ایـنکه صـبغه جـمعی داشـته باشد ـ یعنی ایـنکه زن تـحصیل‌کرده‌ برای‌ خانواده‌های دیگر چه می‌تواند بکند ـ به دو حیطه می‌رسیم: نقش زنان تحصیل‌کرده برای خود و یا بـرای دیـگران.

۲٫ اگـر مبنای زمانی نیز جدّی گرفته شود، نـقش زنـان تـحصیل‌کرده در دو‌ مـقطع‌ کـلی قـابل بررسی است: اول. نقش زنان تحصیل‌کرده در خانواده تا هنگام ازدواج؛ دوم. نقش آن‌ها در خانواده پس از تأسیس خانواده. در‌ این‌ نوشتار، مبنای دوم (مبنای زمانی‌) مورد‌ توجه اساسی قرار گرفته و علاوه بر این، تـمرکز عمده نیز بر نقش زنان تحصیل‌کرده برای خود است و آن‌گاه نتیجه بحث به نقش آنان برای‌ دیگران‌ نیز تعمیم داده می‌شود‌.

نقش‌ زنان تحصیل‌کرده در خانواده تا هنگام ازدواج

اول. برای خود

پرسش اسـاسی ایـن قسمت از بحث آن است که زنان تحصیل‌کرده در تأسیس و تحکیم خانواده خود چه نقشی می‌توانند داشته‌ باشند؟

در‌ یک پاسخ، می‌توان گفت: نقش زنان تحصیل‌کرده می‌تواند منفی یا مثبت ارزیابی شود (و این نـکته در سـایر قسمت‌های پژوهش نیز صادق است.) اگر نقش زنان تحصیل‌کرده در جوامعی با بافت‌های‌ قومی‌، قبیلگی، مردسالار‌ محض و ضد زن مدّ نظر باشد، که هیچ نـقش و مـسئولیتی برای جنس زنان نمی‌شناسند، زنـان تـحصیل‌کرده می‌توانند‌ در آنجا نقش منفی داشته باشند؛ بدین‌معنا که به چالش با‌ نظام‌ موجود‌ و فرهنگ حاکم بر آن خانواده‌ها بپردازند. در این صورت، نخبگان و حاکمان آن فرهنگ نـیز بـا آن‌ها به ‌‌چالش‌ درمـی‌آیند یـا فرایند تأسیس خانواده دچار تأخیر می‌شود و یا با فرض تأسیس هم‌ به‌ خاطر‌ زیربار نرفتن این زنان و معارضه مداوم، دوام خانواده دچار اشکال شده، تحکیم آن زیر سؤال‌ می‌رود و احتمال شکست ایـن‌گونه خـانواده‌ها بسیار است، گرچه این زنان حتی در چنین‌ جوامعی نیز می‌توانند تأثیرات‌ تدریجی‌ و جزئی در جهت اصلاح فرهنگ حاکم داشته باشند.

اما نقش زنان تحصیل‌کرده در تأسیس خانواده در صورتی می‌تواند مثبت باشد کـه جـامعه مورد بـحث فرهنگ نقد و انتقاد و توسعه و پیشرفت را آرمان‌ خود قرار دهد و از هر دیدگاه سازنده، بدیع و خلاّقی استقبال کند. در چـنین جوامعی، زنان تحصیل‌کرده در مقایسه با زنان غیر تحصیل‌کرده، حرف بیشتری بـرای طـرح دارنـد و نقش آن‌ها هم مثبت‌ ارزیابی‌ می‌شود.

در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل‌کرده در تشکیل و تحکیم خـانواده ‌ ‌تـأکید می‌شود. نقش زنان تحصیل‌کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل ذیل قابل‌ بـررسی‌ اسـت:

الف. آغـاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است:

اول. مستقیم: در این شیوه، دو فرد بر حـسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی‌ مشترک‌ و مانند آن با هم آشنا شده، در مـسیر ازدواج قرار می‌گیرند.

دوم. غیرمستقیم: در ایـن شـیوه، دیگران که از دختر و یا پسر اطلاعاتی دارند، واسطه گردیده، دو جوان را‌ به‌ قصد‌ زندگی مشترک با هم آشنا‌ می‌کنند‌.

در‌ هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان می‌دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نـشده و به الفاظ و کلمات مطرح شده‌ بسنده‌ نکنند‌ و هر چه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر‌ بیشتر‌ این قابلیت را پیدا می‌کند که از ظواهر عبور کرده، چهره واقعی‌تر مخاطبش را بشناسد و از روی گفته‌های او‌ به‌ ناگفته‌هایش‌ پی بـبرد.

دخـتر تحصیل‌کرده چون برای علم ارزش قایل است‌ و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه می‌داند، از منابع پژوهشی که‌ در‌ روابط‌ اجتماعی به او توانایی‌های لازم را می‌دهد، بهره می‌برد و بخصوص از‌ دانـش‌ روانـ‌شناسی و علوم مربوط به آن (روان‌شناسی اجتماعی، روان‌شناسی ارتباطات و …) حداکثر بهره را می‌برد. اینجاست که تحصیلات‌ نقش‌ سازنده‌ای‌ در معارفه و درک قرابت‌ها و تمایزات دارد و ممکن است دختر در همان آشنایی‌ اولیه‌، بلافاصله‌ به نکاتی از مخاطب بـرسد کـه او را برای تأسیس و تشکیل خانواده مناسب تشخیص‌ ندهد‌. حال‌ آنکه زن غیرتحصیل‌کرده چنین توانایی‌ها و امکاناتی ندارد.

ب. عشق‌ورزی: معمولاً گفته می‌شود که «عشق» با‌ «علم‌» نمی‌سازد. عاشق چشمانش درست نمی‌بیند و آگاهی‌های عـاشقانه چـندان قـابل اعتماد نیستند. در این‌ صورت‌، تـحصیل‌کرده‌ بـودن یـا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت.

اما‌ اگر‌ مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین هـست) مـی‌توان نـقش‌ تحصیل‌ و دانش‌ را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود؛ بـا ایـن مبنا که جایگاه علم و دانش‌ نسبت‌ به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول: علم قبل از‌ آن‌؛ دوم‌: علم بعد از آن.

در عـلم قـبل از عـشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعّال‌، و عقل‌ فرصت‌ تجزیه و تحلیل دارد، نظریه‌ها و دادهـ‌های علمی در شناخت مخاطب مفید می‌افتند، و این‌ نکته‌ که عاشق درست نمی‌بیند، مطلب حقی است، ولی مربوط به علم و شـناخت پس از عـشق اسـت‌ که‌ چون دل اسیر است و بر ابعاد وجودی فرد حکومت می‌کند، فـرصت شـناسایی‌، بازشناسی‌ و تجزیه و تحلیل درست را نمی‌دهد و اینجاست که‌ نه‌ تنها‌ علم قابل اعتمادی حاصل نمی‌شود، بلکه بـه‌ خـاطر‌ مـحبت مفرط، حتی ممکن است نواقص مخاطب را، که برای زندگی برگزیده است‌، نـبیند‌ و بـلکه آن ضـعف‌ها را نیز‌ قوّت‌ بپندارد حاصل‌ آنکه‌ تحصیلات‌ زنان پیش از عشق، چراغی است‌ که‌ در گزینش فـرد و دیـدن ویـژگی‌ها و خصوصیات و ادراک درست‌تر او نسبت به فرد‌ غیرتحصیل‌کرده‌، نقش جدّی و سازنده‌ای دارد.

ج. خواستگاری: در‌ فرهنگ ایرانی، تعامل رسـمی‌تر‌ دو‌ فـرد برای ازدواج، با مراسم‌ خواستگاری‌ و پاسخ مثبت بدان آغاز می‌گردد. اما فقدان علم و تـحصیل بـرای دخـتر، ممکن است‌ مستلزم‌ پیامدهای ذیل باشد:

اول آنکه‌ به‌ خاطر‌ جهل و فقر داده‌ها‌، اعتماد‌ بـه نـفس لازم برای‌ اظهار‌ نظر، بررسی و تحقیق و تصمیم‌گیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیـگران و از جـمله‌ اعـضای‌ خانواده واگذارد؛ چنان‌که در بسیاری از‌ خانواده‌های‌ سنّتی، این‌ تمایل‌ وجود‌ دارد که سهم جدّی‌ و مرکزی برای درخـواست و انـتخاب دختران قایل نباشند.

دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم‌گرایی و تخصص‌محوری را‌ نفی‌ می‌کند و از ایـن‌رو، یـک دخـتر درک‌ درستی‌ از‌ مشاوره‌ و کارشناسی‌ ندارد و تصمیم او‌ کورکورانه‌ و یا با داده‌هایی اندک و احیانا مخدوش است و گـاهی ایـن پیـامدها موجبات آسیب‌ها و آفت‌هایی برای بنیان ازدواج‌ می‌شوند‌.

سوم‌ آنکه بی‌سوادی قدرت اسـتنباط و تـجزیه و تحلیل داده‌ها‌ را‌ نیز‌ از‌ فرد‌ می‌گیرد‌، و حال آنکه زن تحصیل‌کرده، هم از اعمال نظر بی‌جای دیگران در سرنوشتش جلوگیری مـی‌کند و هـم این علاقه را دارد که داده‌های لازم را از مراجع معتبر بگیرد‌ و هم آن‌ها را در آموزش و پژوهش، تـمرین و اسـتنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و از این‌رو، می‌تواند دادهـ‌های دیـگران را جـمع‌بندی نموده، به تأسیسی مناسب اقدام کند.

دخـتر تـحصیل‌کرده تا آنجا اطلاعات‌ دارد‌ که یک پاسخ مثبت او افق و آینده او را رقم می‌زند و باید عـمری پای یـک اظهارنظر و یک انتخاب بماند. از ایـن‌رو، دقـت لازم را در این گـزینش بـه خـرج‌ می‌دهد‌ و حتی ممکن است به خـواستگاران جـدّی‌اش هم «نه» بگوید.

د. گذار از خواستگاری تا ازدواج: در سنّت متداول، دختران پس از مراسم خواستگاری، تـا‌ زمـان‌ ازدواج فرصت دارند که برخی‌ از‌ آنان ایـن ایّام را بدون عقد و بـرخی کـه متشرّعند با عقد سپری مـی‌کنند. ایـنکه از این فرصت به دست آمده چه بهره‌ای می‌توان برد‌ و چه‌ توشه‌هایی می‌توان ذخـیره کـرد‌، پرسشی‌ است که علی‌القاعده، هـر کـس نـور علمی بیشتر و تـحصیلات عـالی‌تری داشته باشد، می‌تواند دسـتاوردهای مـناسب‌تری از آن برگیرد. داده‌های به دست آمده نیز برای زندگی بسیار مغتنم هستند؛ زیرا دو‌ فردی‌ کـه از دو خـانواده و دو محیط فرهنگی و اجتماعی، قرار است بـه یـک نهاد مـشترک بـه نـام «خانواده» تبدیل شوند، بـه خاطر وجود «تفاوت فردی »و اختلافات جسمی، عقلی و قلبی در این‌ مظان‌ قرار دارند‌ که همدیگر را درک نـکنند و بـا در کنار هم قرار گرفتن رسمی، تـفاوت‌ها بـه تـعارض‌ها تـبدیل شـوند‌ و این نهاد مـقدّس را بـه جای محیط آرامش و محبت، به محیط‌ پریشانی‌ و دشمنی‌ تبدیل کنند.

دوم. برای دیگران

در این قسمت، نکته مـورد بـحث آن اسـت که یک دختر یا ‌‌زن‌ تحصیل‌کرده بـرای تـأسیس خـانواده دیـگران، چـه خـدمتی می‌تواند ارائه دهد و چه نقشی می‌تواند‌ ایفا‌ کند؟ نکات‌ قابل ذکر در پاسخ، به صورت بسیار موجز، به سه سطح قابل تقلیل هستند: یکی‌ نقش‌های پژوهشی؛ دیگری نقش‌های آموزشی و در نـهایت، نقش‌های مدیریتی و سیاست‌گذاری.

الف. نقش‌های پژوهشی‌: در قسمت‌های قبلی دیدیم‌ که‌ دختر تحصیل‌کرده پیش از تأسیس زندگی، در آغاز آشنایی، عشق‌ورزی، خواستگاری و مرحله گذار از خواستگاری به زندگی مشترک، دقیق‌تر، مستندتر و بامطالعه‌تر عمل می‌کند. در ایـن قـسمت، می‌توان به نقش زنان تحصیل‌کرده‌ای‌ اشاره کرد که مسائل مزبور را مورد اهتمام جدّی پژوهشی قرار داده و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق می‌پردازند و چون خود از جـنس زنـان هستند‌، مسائل‌ زنان را ملموس‌تر و دقیق‌تر می‌توانند مورد بررسی قرار دهند و عمیق‌تر به دغدغه‌های روحی و فکری دختران و زنان بپردازند.

حاصل کار پژوهشی این پژوهـشگران زن از راهـ‌های گوناگون مثل کتاب و مقاله در‌ اخـتیار‌ سـایران قرار می‌گیرد و عصر حاضر، که رسانه‌های ارتباطی و جمعی نیز به راحتی در اختیار دیگران قرار دارند، مجاری خوبی وجود دارند برای اینکه از طریق رادیو، تـلویزیون، نـوارهای ویدیویی‌، لوح‌های‌ فشرده کـامپیوتری و بـخصوص اینترنت، به پرسش‌های دختران جوان و زنان پرسشگر در بحث تأسیس خانواده از سوی زنان تحصیل‌کرده پاسخ داده شود.

ب. نقش‌های آموزشی: در این زمینه، زنان تحصیل‌کرده با‌ حضور‌ در‌ مراکز آموزشی و دانشگاهی و دبیرستانی و آموزشگاه‌های‌ مشاوره‌ خـانواده‌، مـسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوان‌تر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل می‌نمایند، از منابع مکتوب و پژوهشی بهره می‌برند و با‌ حضور‌ چهره‌ به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگی‌، به‌ صورت عینی به مـباحث ضـروری و پرسش‌های اسـاسی مخاطبان جواب می‌دهند و دختران را برای انتخاب آگاهانه و شریک زندگی و تأسیس درست‌ نظام‌ خانواده‌ یاری می‌نمایند. در گذشته، ایـن نقش بر عهده زنانی بود‌ که تنها متّکای آن‌ها تجربیات بـود، و حـال آنـکه با پیچیده‌شدن شرایط عصر و مسائل دختران و پسران، هرگز نمی‌توان به‌ تجربیات‌ مشخص‌ اکتفا نمود و لازم است در کنار تـجربه‌ها، ‌ ‌از زنـان تحصیل‌کرده‌ای بهره‌ برد‌ که از حیث نظری، داده‌های معتبر، علمی و استاندارد شده‌ای برای هـدایت خـانواده‌ها در اخـتیار دارند.

ج. نقش‌های‌ مدیریتی‌ و سیاست‌گذاری‌: تأثیرگذاری زنان تحصیل‌کرده بر نظام خانواده از تأسیس و پس از آن، به‌ فعالیت‌های‌ علمی‌ خـلاصه نمی‌شود و شایسته است که زنان تحصیل‌کرده و دارای تخصص‌های لازم درصدد آن باشند که‌ در‌ نهادهای‌ غیررسمی (مـدنی) و رسمی (دولتی به مـعنای عـام)، به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به‌ تأثیرگذاری‌ در فرایند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوّه مجریه‌) و قضا‌ (حضور‌ در تشکیلات قوّه قضائیه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیـرا‌ هیچ‌ کس بهتر از زنان نمی‌تواند از حقوق زنان دفاع کند و این دفاعیه نیز‌ بخصوص‌ بر‌ عهده زنان تحصیل‌کرده است. ثانیا، تأسیس نهادهای مدنی و طرح سیاست‌ها و برگزاری تجمّعات و صدور قطعنامه‌ها و مطرح‌ کردن‌ آنـ‌ها بـرای مسئولان ذی‌ربط از تلاش‌هایی است که نیاز به مدیریت‌های جدّی‌ و کارشناسی‌ دارد‌ و زنان تحصیل‌کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیت‌ها هستند. (البته دامنه این فعالیت‌ها، هم شامل‌ قبل‌ از‌ تأسیس خانواده و هم پس از آن می‌گردد.)

پس از طـرح بـحث «نقش‌ زنان‌ تحصیل‌کرده برای خود و دیگران در خانواده پیش از ازدواج تا حین تأسیس خانواده»، اکنون به تبیین‌ نقش‌ آن‌ها در مرحله پس از تأسیس خانواده اشاره می‌گردد:

نقش زنان تحصیل‌کرده‌ پس‌ از تأسیس خانواده

در ایـن قـسمت نیز‌ ابتدا‌ به‌ نقش زنان تحصیل‌کرده در زندگی فردی و سپس‌ به‌ نقش آنان در زندگی دیگران اشاره می‌گردد:

اول. نقش فردی

زنان تحصیل‌کرده پس‌ از‌ اینکه وارد نظام خانواده شدند‌، در‌ جهت تحکیم‌ آن‌ مـی‌توانند‌ نـقش‌های ذیـل را داشته باشند:

الف‌. تدوین‌ بـرنامه خـانواده: خـانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاست‌گذاری‌های مناسب‌، استراتژی‌ دقیق و راه‌کاری مطلوب، دچار سردرگمی می‌گردد‌ و شایسته است طی یک‌ بـرنامه‌ریزی‌، اهـداف کـوتاه مدت، میان‌مدت و بلندمدت‌ را‌ تدوین کند و استراتژی مناسب بـرای رسـیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاست‌های‌ مناسب‌ را پیش‌بینی کند و برای تحقق‌ آن‌ سیاست‌ها‌ نیز راه‌کارهای جزئی‌ پیش‌بینی‌ نماید. چنین کـار دقـیقی‌ بـدون‌ پشتوانه نظری لازم و تحصیلات آکادمیک امکان‌پذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل‌کرده بـه عنوان‌ یکی‌ از ارکان خانواده، می‌تواند در پیشنهاد‌ و تدوین‌ برنامه زندگی‌ نقش‌ کلیدی‌ و اساسی داشته باشد. ذهن‌ علمی و محیط فـرهنگی مـناسب، هـم اهمیت و ضرورت برنامه‌ریزی به افراد تحصیل‌کرده را می‌آموزد و هم آن‌ها‌ را‌ با راهـ‌های رسـیدن به این مقصود‌ آشنا‌ می‌کند‌ و از‌ این‌رو‌، زنان تحصیل‌کرده با‌ دستانی‌ پر می‌توانند برای آینده زندگی و ابعاد و مـسائل آن بـیندیشند.

بـه عنوان شاهد، از جمله مسائلی که‌ زنان‌ در‌ برنامه زندگی باید نسبت به آن بـیندیشند‌ و زنـان‌ تـحصیل‌کرده‌ نقش‌ جدّی‌تری‌ نسبت‌ به مرد خانواده دارند، مسئله «مادری» است. در اینجا، باید ارکان خـانواده بـه تـأمّل بنشینند که اگر قرار است دارای فرزند شوند، آیا این اتفاق خوب است‌ در سال‌های آغـازین ازدواج بـاشد یا بعد؟ و تعداد بچه‌ها تا چه حد تعیین‌کننده است؟ برای شیوه تربیت آن‌ها، باید از قـبل چـه اطـلاعاتی داشته باشند؟ شرایط روحی و فکری پرورش فرزند سالم، زیرک و زیبا‌ چیست؟ و این‌ پرسش‌ها در ذهن هر کسی نـمی‌جوشند و افـراد تحصیل‌کرده نیز بدین پرسش‌ها، پاسخ‌های مناسب‌تری می‌دهند.

در کنار این‌ها، مسائلی همچون اشتغال بـانوان پس از تـأسیس خـانواده (آیا زنان شاغل باشند‌ یا‌ نباشند؟ آیا شغل‌های اجرایی داشته باشند یا آموزشی و تربیتی؟ اشتغال کامل داشـته بـاشند یا پاره‌وقت و نیمه وقت؟) و شیوه مدیریت خانواده (که آیا مردسالارانه است یا زنـ‌سالارانه‌ و یـا‌ بـر الگوی دیگری متّکی است؟ میزان‌ دخالت‌های‌ سایران و بستگان در خانواده تازه تأسیس شده و …) نیز نیاز به بـرنامه‌ریزی دارنـد و ورود بـدون تأمّل و نسنجیده، چه بسا آسیب‌های اساسی به نظام خانواده وارد‌ سازد

ب. شیوه مـواجهه بـا مسائل‌ جدید‌: خانواده یا با یک برنامه زندگی آغاز می‌شود و یا بدون برنامه‌ریزی جدّی شکل مـی‌گیرد و در هـر دو شکل، قطعا در ادامه، با مسائلی مواجه می‌شود که از سابق، آن‌ها را‌ پیش‌بینی‌ نـمی‌کرد. مـشکلاتی سربرمی‌آورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قـرار مـی‌دهند؛ مـثلاً، خانواده‌ای تأسیس می‌شود و در ادامه، متوجه می‌شوند کـه زن و یـا مرد خانواده در بچه‌دارشدن مشکل دارند؛ یا‌ نظام‌ خانواده‌ای شکل‌ می‌گیرد و در ادامه، ممکن اسـت اعـتماد لازم بین زن و مرد شکل نگیرد و هـمدیگر را زیـر ذره‌بین بـگذارند‌؛ خـانواده‌ای تـأسیس شود و مداخلات جدّی پدر و مادر دختر و یـا پسـر مسئله‌ساز‌ می‌شوند‌؛ چرخ‌ خانواده‌ای فعّال می‌شود و دختر و یا پسر برخی ابعاد پنـهان طـرف مقابل را کشف می‌کند و … در این موارد‌، ‌‌تـدبیر‌ یک خانواده اصلاً کـار آسـانی نیست. گرچه حتی اگر خـانواده‌ای هـیچ مشکل جدیدی‌ هم‌ نداشته‌ باشد، به خاطر تکراری شدن فضا و برخوردها، نیاز بـه پویـایی، خلاّقیت و نوآوری دارد و برای جلوتر‌ رفـتن، نـیاز بـه طرح و برنامه جـدید و تـکان‌های تازه دارد. اما در همه ایـن‌ مـوارد، فرد تحصیل‌کرده و زن‌ متّکی‌ به دانش، دستان پرتری نسبت به بی‌سواد و یا کم‌سواد دارد و البـته هـر قدر کمّ و کیف تحصیل بالاتر بـاشد، در تـدبیر مشکلات تـوفیق بـالاتری خـواهد داشت و چون خود بـه راه‌کارها و با مجاری‌ هدایتی و مشاوره‌ای در این زمینه آشناست، از آن‌ها بهره لازم را می‌گیرد.

حادترین مسئله‌ای که مـتأسفانه بـرخی از خانواده‌های تازه تأسیس در سال‌های اخیر نـیز بـا آن مـواجهند آن اسـت کـه‌ زن‌ و یا مـرد و یـا هر دو به این نتیجه می‌رسند که به درد زندگی مشترک نمی‌خورند و باید از یکدیگر جدا شوند و احتمالاً در ایـن بـین، فـرزند و یا فرزندانی نیز از راه‌ می‌رسند‌ و تصمیم یـکی از ارکـان خـانواده مـی‌تواند بـر سـرنوشت و آینده این فرزندان تأثیرات جدّی داشته باشد. با توجه به اینکه محیط خانواده جای آسایش و امنیت و آرامش است و با عنایت به‌ این‌ نکته که در نظام خانواده، اصـل بر اتصال و محبت است، نه انفصال و دشمنی، اینجاست که مدیریت جدّی بحران خانواده از سوی فردی که دارای داده‌های مناسب روان‌شناختی، روابط اجتماعی‌ و اصول‌ تربیتی‌ است بسیار موفق‌تر از افرادی‌ عمل‌ می‌کند‌ کـه نـه برای مواجهه با بحران آمادگی دارند و نه در صورت درگیرشدن با آن، راه حل مناسبی دارند. زنان تحصیل‌کرده نیز‌ در‌ حل‌ این‌گونه مشکلات آفت‌زا، می‌توانند نقش مؤثر و به موقعی‌ ایفا‌ کنند و تا حـد امـکان، بدون وارد کردن اغیار در محیط خانواده، مشکلات را سامان دهند.

دوم. برای دیگران

زنان‌ تحصیل‌کرده‌ برای‌ دیگر ارکان خانواده و بخصوص زنان، پس از تأسیس خانواده چه‌ می‌توانند بکنند؟ در ایـن مـیدان نیز همانند قسمت پیش، هـمه مـباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشی، آموزشی‌ و مدیریتی‌ می‌توان‌ خلاصه نمود و تنها در ارائه راه‌کارهاست که باید به نکات بدیع‌تری‌ اندیشید‌؛ مثلاً، زنان تحصیل‌کرده می‌توانند برای کـمک بـه زنانی که بی‌سرپناه و بـی‌اطلاع از ضـوابط و حقوق بانوان هستند‌، در‌ بستر‌ تشکّل‌های مدنی و یا دولتی، شماره تلفن‌های خاص پیشنهاد کنند که دیگر زنان‌ بتوانند‌ از‌ زنان استمداد بجویند و مسائل را به راحتی با آن‌ها مطرح نمایند و راه‌کار بگیرند و یـا‌ پایـگاه‌های‌ اینترنتی‌ خاصی تعریف کنند تا علاقه‌مندان به راحتی بتوانند اطلاعات لازم در زمینه نظام خانواده‌ را‌ به دست آورند و یا با پیش‌بینی پست الکترونیکی به صورت خصوصی‌تر، مسائل درونی‌تر‌ و جدّی‌تر‌ دیگران‌ در سطح خـانواده را پاسـخگو باشند.

جـمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان‌ در‌ دو سطح برای خود و برای دیگران و در دو مقطع قبل تا حین تأسیس‌ نـظام‌ خانواده‌ و پس از تأسیس آن مورد بررسی قرار گرفت. مدعای اصلی این بود کـه نـقش تـحصیلات‌ زنان‌ بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن می‌تواند تأثیرات مثبت داشته‌ باشد‌. بر‌ این مدعا، می‌توان دلیـل ‌ ‌عـقلی اقامه نمود اما اگر درصدد آن باشیم که داده‌های جزئی‌تری‌ داشته‌ و بخواهیم‌ ببینیم نـقش تـحصیلات تـا چه حد و در چه دامنه‌ها و چه نوعی است‌، بررسی‌ این مدعا با یک کار میدانی جـدّی میسّر است. در طرح تحقیق این پژوهش، می‌توان جامعه‌ نمونه‌ای‌ وسیع با تعداد وسـیعی از زنان تحصیل‌کرده و غیرتحصیل‌کرده پیـش‌بینی و آنـ‌ها را با‌ هم‌ مقایسه نمود و نقش زنان تحصیل‌کرده را در‌ متغیّرهایی‌ همچون‌ اقتصاد خانواده، سطح فرهنگ خانواده، پختگی اجتماعی‌ خانواده‌، امنیت، ارتباطات، تربیت فرزندان و مانند آن مورد بررسی دقیق قرار داد.

محدوده تأمّل‌ حاضر‌ عبارت اسـت از:

۱٫ توجه و تأکید‌ بر‌ نقش مثبت‌ زنان‌ تحصیل‌کرده‌ بر نظام خانواده؛ در این میدان‌، به‌ نقش منفی پرداخته نشده است.

۲٫ با فرض واجد تحصیلات بودن، نقش زنان‌ در‌ نظام خانواده به صورت فردی مـورد‌ تـأمّل قرار گرفته است‌، و حال‌ آنکه می‌توان در فضایی دیگر‌، این‌ فرضیه را بررسی نمود که اگر زنی بدون تحصیلات وارد نظام خانواده شود‌ و سپس‌ تحصیلات متوسطه و یا عالی (دانشگاه‌ یا‌ حوزوی‌) کسب کـند، خـانواده‌ چه‌ تحوّلاتی را تجربه خواهد‌ کرد؟

۳٫ میزان‌ تأثیرگذاری زنان تحصیل‌کرده فقط در سطح خانواده مورد عنایت قرار گرفت، و حال آنکه در‌ پژوهش‌ دیگری می‌توان به خدمات زنان تحصیل‌کرده‌ به‌ فراتر از‌ خانواده‌ نیز‌ پرداخـت. بـه عبارت دیگر‌، پرداختن به همه ابعاد موضوع، نوشتاری حجیم می‌طلبد.

زنان تحصیل‌کرده اگر از ایثارگران باشند، علی‌القاعده‌ باید‌ در کنار تخصص و تبعات یادشده آن‌، از‌ سایر‌ زنان‌ تحصیل‌کرده‌ در سطح خانواده‌ و غیرخانواده‌ مـوفق‌تر عـمل کـنند؛ زیرا در کنار کارآمدی و توان عـلمی، مـتّکی بـه ارزش‌های دینی و انقلابی و متأثر از‌ فضای‌ حماسه‌ و ایثار و شهادت‌اند که دست‌کم روح این گفتمان‌، تولید‌ و تقویت‌ و گسترش‌ تعهد‌ و مسئولیت‌پذیری‌ فردی، جمعی، سیاسی، اقـتصادی، فـرهنگی، اجـتماعی و حقوق است. چنین زنانی، هم در مقابل مشکلات پایـدارترند؛ چـون روحی قوی دارند و هم در خدمت به دیگران کوشاترند؛ زیرا افعال‌ خود را با معنویت ارزیابی می‌کنند. آنان در تدریس و تحقیق و مـدیریت نـیز بـا انگیزه‌ترند؛ چون به نظام سیاسی موجود و به تلاش‌هایشان ایمان دارنـد و افعالشان را در جهت تحقق آمال شهیدان‌ و جانبازان‌ و آزادگان می‌بینند.

نظام خانواده و نقش زنان تحصیل‌کرده در آن را در قالب الگو و «تئوری سیستمی» نـیز مـی‌توان دیـد که ورودی‌های این نظام به صورت مستقیم به زن و مرد، و غیرمستقیم‌ بـه‌ نـزدیکان سببی و نسبی آن‌ها بازمی‌گردد:

۱٫ از آن‌رو که هر نظامی افراد خاص خود را دربرمی‌گیرد، در رابطه با خانواده، بـا نـظامی واحـد مواجه‌ نیستیم‌ و علی‌رغم وجود اشتراکات کلی، هر‌ نظام‌ خانوادگی منحصر به فـرد مـی‌باشد.

۲٫ و از آنـ‌رو که کنش‌های ورودی‌ها نیز تغییر و تحوّل‌پذیرند، نظام یک خانواده نیز ثابت نبوده و بلکه پویـاست.

۳٫ و از آنـ‌رو کـه‌ می‌توان‌ بر اساس خروجی‌های آن‌، بازخوردها‌ را مورد توجه دقیق قرار داد و نواقص آن را در ورودی‌های بعدی رفـع نـمود، با تدبیر درست، اگر این نظام با بحران نیز مواجه گردد، این بـحران زدودنـی اسـت، مگر‌ آنکه‌ مدیریت مناسبی بر ورودی‌ها و خروجی‌ها صورت نگیرد، که در آن صورت، حتی این نـظام مـی‌تواند در معرض نابودی نیز قرار گیرد

 

منبع:نور

پاسخ بدهید