چـکیده :
با ایجاد عقد نکاح صحیح با کلیه شرایط معتبر شرعی و قانونی بین زنـ و مـرد، حـقوق و وظایفی بین زن و شوهر ایجاد میشود که رعایت آن در ثبات و استحکام نظام خانواده تأثیر اساسی دارد که از آن بـه «آثار نکاح» یاد میکنند. بخشی از این حقوق و تکالیف مربوط به امور مالی و بـخشی دیگر به امور غـیر مـالی و حمایتهای امنیتی و حیثیتی مربوط میشود.
در حقوق اسلامی راجع به تقسیم وظایف زوجین تفاوتهایی دیده میشود که نه تنها خاستگاه تبعیض ندارد، بلکه در نظام قانونگذاری کاملاً مستند بر مبانی خاص است و قـابلیت تامل و توجیه عقلایی دارد و دقت و تیزبینی تام شریعت را بر پایه حکمت و عدالت و رأفت و رحمت در گستره حقوق خانواده روشن میسازد و خود بیانگر وجود تناسب بین عالم شریعت و طبیعت و فطرت است. در این نظام، ضـرورت ریـاست بر اساس اجرای احسان و عدالت و معاشرت بر اساس معروف بدور از هر گونه تعدی و تفریط، ضرر و بغی، خشونت و تحکم قابل توجیه و حمایت است و این اندیشه چون معطوف بر نیازهای عاطفی و روانـی انـسان است، فقط در قالب استیفای حقوق صرف خلاصه نمیشود. مقاله حاضر بر آن است ت
حقوق غیر مالی زن را درخانواده از منظر تفکر اسـلامی مـورد ارزیابی قرار دهد، تا ضمن بیان خاستگاه قوانین، جایگاه امنیت روانی و حیثیت انسانی زنان را در خانواده مبرهن سازد.
ارزش خـانواده بـیش از هـر چیز بر پایه مودت و دوسـتی بـین اعـضای آن، بخصوص زن و شوهر استوار است و اگر این جریان بر اساس دوستی و تفاهم و بر کنار از خودخواهیها ادامه یابد، به آرامش و سکون در کـنار یـکدیگر و در نـهایت به کمال انسانی مورد نظر خواهد رسید. در مـیان مـکاتب حقوقی، دین مبین اسلام، نظام معاشرتی ویژهای در روابط مردان و زنان در دو حوزه اجتماع و نهاد خانواده تشریع کرده است که از سـویی بـر مـبانی انسان شناختی قرآن و اسلام استوار است و از دیگر سو، ناظر بـه اهداف و چشماندازهایی است که اسلام برای اصیلترین و بنیادیترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده ترسیم میکند. از همین رو تعبیر «لتسکنوا الیـها» در آیـه ۲۱ سـوره روم اشاره به این واقعیت دارد که آرامش، مقام و موقعیتی است کـه انـسان در پهنه هستی باید بدان دست یابد و از دیدگاه قرآن وظیفه خانواده زمینهسازی برای همین هدف است، چـه بـرای زن و شـوهر و چه برای فرزندان. زیرا الفت زن و شوهر و تعامل آن دو با نیروی عشق و محبت و در مـسیر کـمال، سـنگ بنای شخصیت روحی و روانی فرزندان را مینهد که اگر سالم باشد رحمت به بار مـیآورد. بـر اسـاس این اندیشه خاستگاه انسانهای دغدغهمند از نگاه قرآن این است که میگویند:
«… ربنا هب لنـا مـن ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما» (فرقان، ۷۴) «خدایا ما را از جانب همسران و فـرزندانمان نـور چـشمی بخش و ما را رهبر پرهیزگاران گردان». در واقع این آیه بر اهمیت خانواده و پیشاهنگی آن در تشکیل جـامعه نـمونه انسانی اشاره دارد، چنانکه پیوندهای سالم و درخشان را آرمان پرهیزکاران معرفی میکند. به رغم دلالتـهای روشـن قـرآن راجع به جایگاه حقوق غیر مالی زن، متأسفانه در برخی جوامع اسلامی، زن در خانواده یا در جامعه مورد سـتم قـرار دارد و گاهی از جهت برخورداری از امنیت و حیثیت در جایگاه متعادل خود نیست. البته این بـدان مـعنا نـیست که زن درکشورهای اروپایی از وضع بهتری برخوردار و از موقعیت شایسته انسانی بهرهمند است، بلکه در آنجا نیز زن مـورد سـتم است اما به شکلی دیگر.
واقعیت این است که زن در طول تاریخ نـه از سـوی دشمنان، بدخواهان و مهاجمان شرق و غرب، بلکه گاه از سوی نزدیکترین عضو خانواده خود مورد بیمهری قرار گـرفته و بـدلیل موقعیتهای اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، شرایط و امکانات و گاه عدم اطلاع از حقوق خود نـاگزیر بـیمهریها را بر جان هموار ساخته است.
قرآن و گـوهر انـسان بـدور از جنسیت
قرآن آنگاه که از گوهر انسان و حـقیقت و رسـالت او بدور از جنسیت مادی سخن به میان میآورد، میفرماید: «و لقد کرمنا بنی آدم…» (اسـراء، ۷۰) از مـقام انسان و برتری او بر بسیاری از آفـریدهها سـخن میگوید و آنـگاه کـه از روحـ خود در او دمید «نفخ فیه من روحـه» (سـجده، ۹) و اگر به خاطر آفرینش انسان به خود تبریک میگوید و آن را در فرهنگ دیانت، بـرای هـمیشه به ثبت میرساند که «فتبارک اللهـ احسن الخالقین» (مومنون، ۱۴) در هـمه ایـن موارد ازحقیقت والای انسانی سخن مـیگوید کـه تفاوت و تمایزی در حقیقت و ماهیت زن و مرد نیست. آنگاه میفرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات، ۱۳) و یـا مـیفرماید: «و من عمل صالحاً من ذکـر او انـثی و هـو مومن فاولئک یـدخلون الجـنه یرزقون فیها بغیر حـساب» (مـومن،۴۰) اشاره دارد به اینکه پاداش اخروی و مقام قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، بلکه به ایـمان و عـمل صالح مرتبط است خواه مؤمن عـامل ، مـرد باشد، خـواه زن.
بـر ایـن اساس، دیدگاه قرآن کـریم به جایگاه حقیقی زنان همان نگاه حقیقتگرای او به انسان و جایگاه رفیع و مسؤولیت آفرین اوست.
امـا تـفاوتهای حقوقی برخاسته از طبیعت جنسیتی است کـه در عـالم تـکوین بـعضی از وظـایف به عهده زن و بـعضی بـر عهده مرد است و بواسطه این تفاوتهای تکوینی تفاوتهای حقوقی به وجود آمده است؛ لیکن لازمه تـفاوت، تـبعیض و بـیعدالتی نیست و قوانین اسلامی کاملا این قضیه را بـه اثـبات مـیرساند کـه بـسیاری از تـفاوتها بواسطه حمایتهای مالی، امنیتی و حیثیتی از زن مسلمان است.
عدالت در نظام تکوین و تشریع
انکار نمیتوان کرد که در مظاهر هستی از جمله وجود و زندگی انسان تفاوتهایی مشهود، طبیعی و جبری وجود دارد. ولیـ همواره تأکید شده است که تفاوتهای صوری و تقدم و تأخرهای طبیعی، هرگز نشانگر منزلت و محبوبیت، و تعیین کننده میزان آن نزد خداوند نیست، بلکه منزلتها و محبوبیتهای اکتسابی، همواره در پرتو انتخابهای آگاهانه و اختیاری انـسان بـه دست میآید. وجود این تفاوتهای طبیعی هر چند ناگزیر به بخشی از توانمندیها و امتیازهای ظاهری کشیده میشود، اما خداوند از طریق عوامل تکوینی (مانند محبتها، جاذبهها، الفتها) و عوامل تشریعی (مانند احـکامی کـه انسانها را به عدل و انصاف و مهرورزی و پرهیز از ستم فرا خوانده است) به تعدیل این تفاوتها و برقرار ساختن عدالت پرداخته است.
اصول تکوینی خداوند در زنـدگی انـسان که بشر را به عدل و درسـتی و مـحبت و عقلانیت و ملاطفت و انصاف فرا میخواند، فطرت و سرشت آدمی است که انسان، اهل انس، الفت، ادراک، محبت و معرفت آفریده شده است.
اصول تشریعی خداوند، در آیات بـسیاری از قـرآن مشهود است که بـه مـناسبتهای مختلف در آنها هر گونه ظلم به انسانها از ساحت قدس الهی دور شمرده شده است:
«و ما الله یرید ظلماً للعباد» (غافر، ۳۱) «و خدا هیچ ظلمی برای بندگان نمیخواهد.»
«ان الله لا یظلم الناس شیئاً و لکن الناس انـفسهم یـظلمون (یونس، ۴۴) «خدا به مردم هیچ ستمی نمیکند، اما این مردم هستند که بر خود ستم میکنند.»
این آیات و دهها آیه دیگر نشاندهنده آن است که خداوند خود از هر گونه ظلمی مـبراست و از انـسانها میخواهد کـه ظلم را زشت شمرده ستم نکنند و ظلم نپذیرند. این از امتیازات اندیشه دینی امامیه است که عدل الهی را دومـین اصل از اصول اعتقادی خود
دانسته و از میان همه صفات الهی پس از اقرار بـه یـگانگی خـداوند، این صفت را محوریترین و ریشهایترین صفات خداوند شمرده و بر آن تأکید ورزیده است.
اکنون چگونه میتوان عدل الهی را در نـظام تـکوین و احکام و قوانین شریعت معقتد بود و پذیرفت، ولی عملاً در برابر زنان و احکام آنان و حقوق ایـشان در جـامعه دیـنی بیتفاوت بود و هر گونه برداشت و تحلیل از آیات و روایات را بدون سنجش با ملاک عدل و رحمت الهـی و اسلامی پذیرفت و مسلم شمرد.
اعتقاد به اصل عدالت و رحمت الهی همواره اقتضا دارد کـه اهل دیانت و تقوا بـر حـجاب، عفاف و پاکدامنی زنان تأکید داشته به پاسداری از حریم خانواده همت ورزند، بر رعایت عدل و انصاف در قبال زنان و رعایت حقوق انسانی و اجتماعی آنها با تمسک به پیامبر رحمت و امامان معصوم که سـراسر زندگی آنان حکایت از لطف به انسانها (بویژه کسانی که در معرض ستم قرار داشتهاند) اصرار ورزند و قبل از ملل غرب برابر معیارهای دینی و قرآنی با تأسیس سازمانهای دفاع از حقوق زنان به احیای حـقوق هـمه انسانها از جمله زنان اهمیت داده سازمانهای اجتماعی را در آن جهت پیریزی کنند. البته این بدان معنا نیست که آنچه در غرب تحت عنوان دفاع از حقوق زن عنوان میشود، یکسره انسانی و مورد قبول اسلام و مطابق بـا مـصالح خانواده و زنان است، بلکه آنچه آنها تدبیر کردهاند، بر اساس فهم و نیاز و فرهنگ خود آنان است.
جایگاه حسن معاشرت در روابط خانواده
همانطور که قبلاً اشاره شد از دیدگاه اسلام، هـر یـک از زن و شوهر در برابر یکدیگر از حقوق متقابل و ویژهای برخوردارند و تکالیفی دارند که از آن جمله حسن معاشرت میباشد و این تکلیف با صراحت کامل در آیه ۱۹سوره نساء اینچنین بیان شده است:
عاشروهن بـالمعروف «بـا زنـان به شایستگی رفتار کنید».امـر بـه ایـن موضوع خاستگاه اصولی دارد و اصل «مودت و رحمت» و «تشاور و تراضی» و سایر اصول از این قبیل، مبانی این حکم میباشد. لازمه فهم صحیح این اصـول رفـتاری قـرآنی که در واقع یک نظام اخلاقی را در خود جا داده اسـت تـأمل در چند نکته است:
الف : انسان از ماده «انس» قوام زندگی اجتماعیش بر اساس روابط با دیگران و شیوههای انسگیری است؛ چنانکه بـرای تـحقق بـخشیدن به تکامل خویش به ارتباط با دیگران نیازمند است. حـال کیفیت این تعامل چگونه است؟ معاشرت چیست و معروف کدامست؟ که برای تبیین مطلب «الف» توجیه مورد «ب» لازم است.
ب : معاشرت از باب مفاعله و از مـفاهیم اجـتماعی دو سـویه میباشد لذا این آیه تعیین کننده رفتار متقابل زن و شوهر است و مردان و زنـان از ایـن زاویه که هر دو باید طبق معروف رفتار کنند همسان و برابرند.
همانطور که صاحب تفسیر المنار، در ایـن بـاره مـیگوید:
«در مفهوم معاشرت، مشارکت و برابری نهفته است؛ یعنی مردان با زنان بر اسـاس مـتعارف رفـتار کنند و زنان نیز میباید با مردان بر پایه معروف معاشرت داشته باشند (رشید رضـا، بـیتا، ج ۴، ص ۴۵۶)
واژه مـعروف که مکرراً در قرآن آمده است و ۱۹ مورد آن به موضوع معاشرت مردان با زنان در محیط خـانواده پرداخـته، معنایی ژرفتر و گستردهتر از قانونمندی و عدلگرایی دارد و چنانکه شامل حق قانونی و عادلانه میشود، کارهای ارزشـی، اخـلاقی و انـسانی را نیز در بر میگیرد؛ یعنی رفتاری افزون بر حق و عدل که نوعی نیکوکاری و شایسته ارزشـهای مـتعالی انسانی است. به تعبیر دیگر از تکلیفهای واجب گامی فراتر نهادن و به مستحبات نـیز عـمل کـردن است.
معروف در نگاه مفسران
علامه طباطبایی در تعریف معروف میفرماید: «معروف همان چیزی است که مـتضمن هـدایت عقل، حکم شرع، فضلیت، محاسن خلق نیکو، سنتهای حسنه و آداب است (طـباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۲۲۸).
«مقصود همزیستی مطابق با فرمان خداوند است که ادای حقوق زن بـاشد، مـانند حـق بهرهوری جنسی، پرداخت نفقه و سخن زیبا؛ معروف آن است که آزار جسمی و گفتاری بـه زنـ روا ندارد و در رویارویی با او گشاده رو باشد… (الطریحی، ج ۳،ص ۲۵).
ملاحظه میشود که اضافه بر حق و عدل، رفتار و گفتار نـیک، گـشادهرویی و رعایت معیارهای اخلاقی و ارزشی نیز در حوزه مفهوم «معروف» لحاظ شده است. تـوجه بـه این نکته نیز اهمیت دارد که تعبیر «مـعروف» و آیـات آن بـه شیوه و سبکی است که قانون عام و کـلی را مـیرساند و با هیچ تخصیص و تقییدی سازگاری ندارد. حال این سؤال پیش میآید که مـلاک و مـعیار در حسن معاشرت چیست؟ آنچه از سخنان بـزرگان دیـن بر مـیآید، مـلاک و مـعیار در حسن معاشرت، عرف و عادات، آداب و رسوم جـامعه و شـؤون زن میباشد. البته منظور از آداب و رسوم، سنتها و ارزشهایی است که از مسیر فطرت و عقل سـلیم انـسانی منحرف نشده و با سعادت، اهداف و انـگیزههای تشکیل خانواده تناقض نـداشته بـاشد. نهایتاً باید گفت هر رفـتاری کـه در محدوده معروف جا گیرد، بایسته و هر گونه رفتاری که از این دایره بیرون افـتد و مـوجب هتک حرمت و عدم احترام مـحسوب شـود، نـاپسند است. قرآن چـه زیـبا میفرماید که در نظام هـمسرداری لازم اسـت رعایت «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (بقره، ۱۸۷) بر اساس حفظ احترام متقابل و تـوجه بـه کرامت انسانی از سوی زوجین صورت گـیرد. در واقـع اسلام پایـه اصـلی خـانواده را بر عواطف و وحدت ریـخته است که عملاً زن و مرد از مرزهای خود به نفع دیگری میگذرند.
معاشرت به معروف در قانون
بـا کـنکاشی در قانون متوجه میشویم که تعیین نـوع تـکالیف مـربوط بـه زوجـین از چشم قانونگذار دور نـمانده و ایـن امر را در قانون مدنی (مواد ۱۱۱۹-۱۱۰۲) بطور مشروح بیان میدارد تا در صورت تخلف هر یک از زوجین از وظیفه خـود بـر اسـاس قانون با او برخورد شود.
تقدم مصالح خانواده بر مصالح فردی
یکی از اصول و مبانی حقوق خانواده در اسلام اصل گذشت و اغماض در مواردی است که مـصلحت عـمدهتری چون حفظ کیان خانواده مـطرح اسـت. بالاترین حد سازش و گذشت پس از پیوند ازدواج این فرموده قرآن است: فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیرا (نساء، ۱۹). اگر بدلایلی از همسران و زنـان خـود رضایت کامل ندارید، ولی بـخاطر مـصالح خانواده و ارج گذاشتن به این پیوند، در حفظ این بنا میکوشید و کانون گرم خانواده را ویران نمیکنید و شیوه سازش و معاشرت احسن را رعایت میکنید، خداوند به جبران این عمل، خیر و برکات فراوان نصیب شـما مـیگرداند که از آن جمله اعطای فرزندان صالح و شایسته و برکات دیگر میباشد.
این فرهنگ قرآنی، خطاب به کسانی است که با عدم توافق اخلاقی، عاطفی یا مسائل دیگری که با همسرانشان دارند، روی بـه طـلاق میآورند و در راه سـازش شکیبا نیستند و گسستگی را بر پیوستگی ترجیح میدهند. قرآن پیوند ازدواج را «میثاق غلیظ» مینامد (نساء،۲۱) یعنی معاهده و عقدی مـحکم و استوار. لذا طرفین این پیمان در حفظ، قوام و استحکام آن باید رعایت تـمامی اصـول ارزشـمند زندگی را بنمایند که عمدهترین آن حسن معاشرت است. امروزه بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی و مصالح خانوادگی و نادیده گرفتن نـیازهای عـاطفی و توجه خاص به ابعاد مادی زندگی زمینهساز نابسامانیهای خانواده و تصمیمگیریهای ناپخته و عجولانه دربـاره طـلاق و جـدایی میشود. عدم توجه به عوارض سوء ناشی از جدایی از جمله بیسر و سامانی و سرگشتگی افراد خانواده بـعد از طلاق عواملی هستند که خانواده را به پرتگاه سقوط میکشاند.
آموزش رموز رفتاری در خـانواده، برقراری ارتباط حسنه و ایـجاد تـفاهم در مقاطع خاص برای جوان در آستانه ازدواج ضروری میباشد. همچنین در جهت ابقا و احیای ارزشهای الهی در خانواده قوام بخشیدن به سنتهای حسنه مذهبی و ملی در کنار رشد و توسعه صنعتی یکی دیگر از تعلیماتی است که جـوان امروز باید ببیند.
قرآن و حسن معاشرت
در قرآن این توصیه گاهی بصورت اجمالی بیان میشود مانند آیه ۲۲۸ سوره بقره که میفرماید: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف «زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چـنانچه شـوهران را بر زنان»، و گاه بصورت تفصیلی بیان میگردد مانند: الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان… (بقره، ۲۲۹) «طلاق رجعی دو بار است پس از آن یا (باید زن را) به خوبی نگاه داشت یا به شایستگی رهـا کـرد». در آیه دیگر میفرماید: و أتمروا بینکم بالمعروف (طلاق، ۶) «مشورت و سازش را بر پایه رفتار شایسته و نیکو مراعات کنید.» در سوره طلاق وقتی درباره قوانین زمان عده سخن به میان میآورد میفرماید: و اتـقوا الله ربـکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یأتین بفاحشه مبینه و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امراً (طلاق،۱) «شما مردان در رفتار خانوادگی تقوای الهی پیـشه سـازید و هـرگز همسرانتان را در ایام عده از خانههایشان بـیرون مـکنید و خـود ایشان هم بیرون نروند؛ مگر آنکه مرتکب فحشا شوند. این امور از حدود الهی است که باید مورد توجه قرار گیرد و کـسی کـه در احـکام و حدود تعدی کند، ابتدا به خود ظلم کـرده اسـت.» سپس در تأکید بر قوام خانواده و اهمیت عدم انحلال آن میفرماید «لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا» که این مطلب بـطور کـنایی اهـمیت آشتی زوجین و مطلوبیت آن را از منظر شارع بیان میکند. از موارد دیگر حـسن معاشرت سکنا دادن زن است به گونهای که موجب اذیت و آزار او نگردد و با حیثیت و شأنیت او منافات نداشته باشد. لذا در همان سوره طـلاق مـیفرماید: و اسـکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم و لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق، ۶) «آنها را در هـمان مـنزل خویش که خود سکنا دارید، سکنی دهید و به ایشان آزار و زیان نرسانید تا آنها را در مضیقه و رنج قـرار دهـید.»
آنـچه از آیات یاد شده به دست میآید، آن است که رعایت تقوی و حسن رفـتار در خـانواده مـوجب گشایش و توسعه زندگی است.
روایات و حسن معاشرت
همانطور که ملاحظه میشود حتی در آیات مـربوط بـه طـلاق و بعد از طلاق هم به خوشرفتاری با زن و رعایت اصل معروف و عدم ستمگری سفارش شده اسـت. روایـات مربوط به حسن معاشرت نیز، چگونگی رفتار با زوجه را بیان میدارد که مـا بـه چـند نمونه آن بسنده میکنیم:
۱- امیر المؤمنین در وصیت خود به محمد بن حنفیه مینویسد: «با بـانوی خـود خوش صحبت باش، چه در گفتار و چه در کردار، همراه خوبی باش تا عیش تـو خـالص شـود» (حر عاملی، ۱۴۰۳، ج ۸، ص ۵۰۵).
۲- پیامبر فرمود : «سفارش مرا درباره زنان خود پاس بدارید تا از سختی حسابرسی رهایی یـابید. هـر که سفارش مرا پاس ندارد چه سخت است وضع او در پیشگاه خداوند.» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۰، ص ۲۴۹).
۳- امـام صـادق فـرمود: «هر چه ایمان بنده افزون شود محبت او به زنان فزونی مییابد» (حر عاملی، ۱۴۰۳ هـ ، ج ۱۴، ص ۱۱). البـته مـنظور از مـحبت در اینگونه احادیث، خوشرفتاری و پاسداشت کرامت زن در حد والای انسانی میباشد و هرگز نظر به جـانب شـهوت ندارد.
در هر حال پیامبر و بزرگان امـت کـه همواره به پیروی از ایشان دستور داده شدهایم، چـنین بـودهاند و هـر که این الگو را واگذارد، پیرو پیامبر اسـلام و ائمـه اطهار نخواهد بود. چنانکه خداوند میفرماید:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حـسنه لمـن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذکـر الله کـثیراً (احزاب،۲۱) «پیـامبر الگـویی نـیکو برای شما بود؛ برای آن کس کـه امـید به خدا و روز واپسین دارد و خدا را بسیار یاد میکند.» از توجه مستقیم و اولیه خطاب حـسن مـعاشرت به مردان و استفاده ضمنی تکلیف زنـان به حسن معاشرت مـیتوان بـه این نکته رسید که سـزاوارست مـردان در رعایت معاشرت به معروف و صفا و صمیمیت و دوستی با همسر خویش پیشگام باشند؛ هـمچنانکه آیـات و روایات متعددی که در رفتار بـا زن رسـیده، مـؤید این مطلب مـیباشد.
جـایگاه حمایت از حقوق غیر مـالی در اصـول حاکم بر خانواده
یکی از عمدهترین شاخصههای کارآمدی یک نظام حقوقی، مبانی و اصولی است کـه انـدیشههای حقوقی آن نظام بر آن استوار گشته اسـت. اصـول حاکم بـر خـانواده در نـظام قانونگذاری اسلام نیز مـبین حمایتهای اصولی از حیثیت مالی و شخصیت زن است که به برخی از آنان در آیات قرآن کریم، اشاره مـیکنیم:
الف – اصـل سکونت و آرامش که در آیه «لتسکنوا الیـها» (روم،۲) زوجـیت و کـانون گـرم خـانواده را منشأ و مولد ایـن سـکونت معرفی مینماید که در سایه صداقت، صفا و گذشت، هر یک از زوجین زمینهساز طمأنینه و آرامش دیگری میگردد.
ب – اصـل مـودت و رحـمت که در آیه «و جعل بینکم موده و رحمه» کـه رشـد عـاطفی و عـقلانی و نـیز پایـههای تکامل شخصیت اجتماعی از همین جا آغاز میگردد. زن و شوهر با تعامل دوستانه و همکاری در جهت تعالی و تکامل دو سویه با وجود تفاوتهای طبیعی و ذاتی، رحمت و مهربانی را برای خانواده و دیگران بـه بار میآورند که زمینهای مناسب برای ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و این چیزی است که نوگامانی که در آغاز راهند، از آن الگو میگیرند و در روابط آیندهشان با جامعه بدان مینگرند.
ج – اصل صلح و آشتی «و الصـلح خـیر و احضرت الانفس الشح» (نساء،۱۲۸) در این آیه به صراحت میفرماید مصلحت خانواده بر تنگ نظریها و بخلورزی و خود محوری اولویت دارد و آشتی و دوستی و صفا در خانواده بهتر است.
د – اصل تفضل و گذشت که قـرآن در ایـن باره میفرماید: «و ان تعفوا اقرب للتقوی و لا تنسوا الفضل بینکم» (بقره،۲۳۷). گذشت و بزرگمنشی و اغماض دریچه برکات است که رعایت آن نه تنها متضمن مصالح خانواده اسـت، بـلکه حمایتی است برای رعایت حـقوق غـیر مالی طرفین در قبال یکدیگر.
هـ – اصل عدم ضیق و ضرر لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق،۵) «هرگز بر همسرانتان ضرر وارد نسازید و آنان را در ضیق و فشار قرار ندهید.»
جـانبداری بـرتر از حقوق
با نگرش بـه تـعالیم اسلامی در مییابیم که از زنان جانبداریهایی گسترده و اصولی شده است که بسیار متعالیتر از حق قانونی آنان است. در اینجا به چند نمونه اشاره میشود.
در قرآن وقتی از پدر و مادر سخن به میان میآید، بـر حـقوق مادر تأکید بیشتری میشود و زحمات او را اینچنین بیان میفرماید: و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراًحتی اذا بلغ اشده (احقاف،۱۵) «ما انسان را به احسان در حق پدر و مـادر سـفارش کردیم (یـاد کند که) مادر (نه ماه چگونه) با رنج و زحمت بار حمل کشید و با درد و رنج وضع حمل نـمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری بود(که تحمل رنج فـراوان کـرد) تـا وقتی که طفل به حد رشد رسید…» همچنین در سوره لقمان پس از توصیه به رعایت حقوق والدین، درباره اهـتمام در ارج نـهادن و حرمتگذاری به مادر میفرماید: و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه و هنا علی وهن و فـصاله فـی عـامین ان اشکرلی و لوالدیک الی المصیر (لقمان،۱۴) «ما به انسان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر نیکی کن. بـخصوص به مادر که چون بار حمل فرزند برداشته تا مدت دو سال که طـفل را از شیر باز گرفته هـر روز بـر رنج و ناتوانیش بیفزوده بسیار نیکی و سپاسگزاری کن. نخست شکر من که خالق و منعمم و آنگاه شکر پدر و مادر بجای آور که بازگشت خلق بسوی من (و پاداش و نیک و بد خلق با من) خواهد بود.»
در آیهای دیـگر خطاب به مردان در خصوص دفاع از حقوق مالی (مهریه) میفرماید حیثیت زن را برای تأمین اهداف خود هرگز مورد تعرض قرار ندهید: فلا تأخذوا منه شیئاً أتأخذونه بهتاناً و اثماً مبیناً» (نساء،۱۹) «پس از استیفای مـهر نـباید چیزی از آن را باز ستانید و برای این مقصود او را به گناه و تهمت محکوم نمایید. این عمل سراسر زشتی و گناه آشکار است.»
در جایی دیگر از پیامبر نقل است که:هنگام ادای نماز نافله اگر پدرت تـو صـدا زد نماز را بر هم نزن اما اگر مادرت تو را صدا زد، آن را بر هم بزن (نوری، ۱۴۱۱ هـ ، ج ۱۵، ص ۱۸۱).
و یا سخن معروف ایشان که «بهشت زیر پای مادران است» (همو، ص ۱۸۰).
در حدیث دیگری از پیامبر نـقل شـده که فرمودند: «آنکه به بازار رود و ارمغانی بخرد و به خانه ببرد، در تقسیم از دختران آغاز کند» (حر عاملی، ۱۴۰۳ هـ ، ج ۲۱، ص ۵۱۴).
در اسلام به مساوات در همه زمینههای زندگی بخصوص در مورد فرزندان تاکید شده اسـت، ولی در ایـن کـلام نبوی با نادیده گرفتن ایـن اصـل از دخـتران جانبداری بیشتری شده است و برخورد عاطفی با دختران و شفقت و مهربانی با آنان مورد لحاظ قرار گرفته است.
امام رضا میفرماید: خـداوند بـه زنـان مهربانتر از مردان است و هر کس زنی از خویشاوندان خـود را شـادمان کند، بیگمان خداوند در روز رستخیز او را شاد سازد(همو، ج ۲۱، ص ۳۶۷).
این سخنان همگی روشنگر منزلت والای مادری و زن بودن است و همگی نشانگر آن است کـه حـمایت از زن در اسـلام بیش از حقوق وی میباشد. این ملاکها و معیارها با این همه ظـرافت و عظمت و اصالت، در هیچ مکتبی برای زن ارائه نشده است.
از عمدهترین موضوعاتی که در حقوق غیر مـالی زن مـطرح اسـت، ریاست مرد و حدود و اختیارات اوست. کسانی که در قلمرو باورهای اسلامی، بـه مـطالعه جایگاه زن و مرد در نظام خانواده و جامعه پرداخته و در نهایت به داوری روشن و صریحی دست یافتهاند، یکی از مستندات ایشان یـا آیـاتی کـه ناگزیر بودهاند بدان بپردازند آیه ۳۴ سوره نساء است که میفرماید:
«الرجال قـوامون عـلی النـساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم…» اهمیت این موضوع بدین جـهت اسـت کـه تاریخ در همه جای جغرافیای انسانی خود از دیر باز تاکنون، خاطرههای تلخی را از ستمورزی مردان بـه زنـان یاد دارد. همچنین جریان وضع و جعل روایات دروغین در نکوهش و کاستی زن و نیز راهیابی بـرداشتهای نـادرست از ایـن آیه و آیههایی مانند آن به منابع دینی ما واقعیتی انکار ناپذیر میباشد که همچون وصـلهای بـر دامن پاک اسلام وارد شده است. از همین رو بررسی دقیق و مفاهیم این آیه در پرتو آیات دیـگر قـرآن و سـیاق پیرامون آن مبین حمایت اسلام از حقوق زن و برابری او با مرد است. برداشتهای نادرست و بدفهمیها، زمینهساز اتـهاماتی چـون مرد سالارانه بودن و عادلانه نبودن، بر اسلام و قرآن شده است، همچنین گـفته مـیشود کـه ناسازگاری قوامیت مرد بر زن و تجویز ضرب که در آیه به صراحت آمده با برابری حقوق زن و مـرد و کـرامت انـسانی زن ناسازگار میباشد. در حالیکه با بررسی دقیق و همه جانبه که شامل محورهای چـندی اسـت، میتوان دریافت که آنچه در آیه آمده نه تنها علیه حق و کرامت انسانی زن نیست، بلکه در جهت پاسـداشت و حـمایت از حق وی است. اینجاست که ارزیابی واژگان آیه و نیز مفاهیم مرتبط با فـرهنگ قـرآنی ضروری مینماید.
باید توجه داشت که سـیستم بـیانی قـرآن ویژه خود قرآن است و چینش آیات از مـبنای خـاصی تبعیت میکند و هر آیه با تمام آیات تعامل تبیین داشته به قرآن پژوه کـمک مـیکند تا جاذبههای سنتی ملی، قـومی و فـرآوردههای فکری هـر زمـان، او را گـرفتار تفسیر غیر منطقی و برخاسته از افکار خـاص نـکند. شاید بهمین دلیل فخر رازی از این سخن خداوندکه میفرماید: و ما خلقت الجـن و الانـس الا لیعبدون (ذاریات، ۵۶) «جن و انس را نیافریدم جـز برای بندگی خود» (خـداوند فـلسفه آفرینش زن و مرد را عبادت میداند) غـافل مـانده و باعث شده با استناد به آیه «و من آیاته ان خلق لکم من انـفسکم ازواجـاً لتسکنوا الیها» (روم،۲۱) بیان دارد که : بـه مـقتضای ایـن آیه زن برای عـبادت و پذیـرش تکالیف آفریده نشده اسـت، زنـان بدلیل ناتوانی و کم عقلی چون کودکانند و شایسته بود که همچون آنان تکلیف نداشته بـاشند، ولی خـداوند آنان را مکلف نمود تا گوش بـه فـرمان شوهر بـاشند و از عـذاب خـدا بترسند تا نعمت بـر مردان به کمال خود رسد (فخر رازی، ج ۲۵، ص ۱۱). اینگونه اندیشه تفسیری، همان نگاه ابزاری و جنس دومی بـه زن اسـت و از سویی تقویت انگارههای فکری بر مـبنای مـردمداری و اخـتصاص کـمالات بـه مرد است کـه ایـن نگاه با مفاد و مصادیق و مضامین بسیاری از نصوص منافات دارد.
معنا و معیار قوامیت
«قوّام» صیغه مبالغه «قائم» اسـت کـه هـر گاه با حرف جر «علی» بکار رود بـمعنای مـراقبت،دوام و ثـبات بـر کـاری اسـت یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی که در این آیه معنای نخست اراده شده یعنی بسیار قیام کننده بر امور، کارها و نیازهای زنان و خانواده (ابن مـنظور،بیتا، ج ۱۱، ذیل واژه قوم) تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی، تکیهگاه بودن نیز در برخی نوشتهها کم و بیش به چشم میخورد، اما شاید دلیل چنین برداشتهایی تعبیر «فضّل الله» بـاشد کـه در ادامه آمده ولی چنانکه بعداً خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در معنای آن پذیرفته نیست، چنانکه فضل نیز برتری و ارزش بیشتر مردان دلالت ندارد. بلکه قوام کسی است که قیام میکند برای پذیرش مـسؤولیت حـمایت و گردانندگی و هدایت صحیح خانواده و اصول حاکم بر خانواده. در قرآن نوع قوامیت را از هر گونه تعدی، ضیق، سلطهجویی و رفعت طلبی منع میکند چنانچه در ذیل هـمین آیـه میفرماید اگر زن وظایف خود را بـه خـوبی انجام داد «فلا تبغوا علیهن سبیلا» «حق هیچگونه ستم ندارید» خداوند بغی و تعدی را هرگز برای هیچ انسانی مجاز نمیداند.
ریاست خانواده مسؤولیتی است که برای تثبیت و مـصلحت خانواده به مرد داده شده است، نه آنکه حق و امتیاز فـردی بـرای شـوهر باشد بطوری که او گمان کند اعضای خانواده تحت تکفل او به منزله رعیتی هستند که ملزم به تـمکین و تـسلیم بیچون و چرای افکار و اعمال اویند. یقیناً اینچنین نیست و کارهای مرد در خانه باید طـبق مـوازین شـرع و قانون باشد که قانون کاملاً وظیفه زوجه را در استیفای حقوق و نفی ظلم مداری روشن کرده اسـت، از آن جمله قاعده «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام». اصل ۴۰ قانون اساسی نیز بر ایـن مطلب تأکید کرده اسـت:«هـیچکس نمیتواند اعمال خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.» پس اگر ریاست خانواده حق خصوصی مرد نیز میباشد، بر مبنای این اصل، نباید آن را وسیله اضرار به زن و صـدمه زدن به بنیان خانواده قرار دهد (کاتوزیان، ۱۳۷۰، ج۱، ص ۲۲۷).
حدود و گستره ریاست مرد و قوامیت او در آیات قرآنی کاملاً روشن و مبین است و همانگونه که در سایر ابواب فقه جمع ادله ضروری و برهانی است در اینجا هم همان شیوه کـاملاً مـتبع است و «قوامون علی النساء» مطلق نیست بلکه مقیدات و مخصصاتی از قبیل «عاشروهن بالمعروف» (نساء،۱۹) «فلا تبغوا علیهن سبیلا» (نساء، ۳۴)،«کونوا قوامین بالقسط شهداء لله» (نساء، ۱۲۵) و «لاتضاروهن لتضیقوا علیهن» (طلاق،۶) و بسیاری از ایـن قـبیل آیات، مفسر و مبین شیوه قوامیت است.
مضاف بر آنکه در یک سیستم حقوقی – دینی، محور حق سالاری و حاکمیت حکم خدا بر محور اصولی چون عدالت، تقوی و الفت است نه مـرد سـالاری یا زن سالاری. به تعبیر
ارزیابی تفضیل مرد بر زن
واژه «تفضیل» اجمال دارد و بر معانی چـندی دلالت مـیکند کـه معنای مورد نظر را باید از قرینه موجود در سیاق جـمله بـه دست آورد. خداوند در سوره نحل آیه ۷۱ میفرماید: «و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق» «خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر در رزق برتری بـخشیده اسـت» خـداوند در این آیه درباره برتری مردم بر یکدیگر سخن گفته امـا این نوع برتری، برتری در نعمت است نه در ارزش. در جایی دیگر خطاب به یهود میفرماید: «فضلکم علی العالمین» (اعراف،۱۴۰) و هـمچنین آیـه «و آتـاکم مالم یؤت احداً» (مائده ،۲۰) «به شما چیزهایی داده شده که به دیـگران داده نـشده است.» در هر دو آیه بدلیل قرینه،خطاب مربوط به تفضیل در نعمت است و نه مربوط به ارزش.
سیاق آیـات یـاد شـده علت قوامیت را در عامل معرفی میکند که عامل اول «بما فضل الله بعضهم علی بـعض» و عـامل دوم «بـما انفقوا» است. «فضل الله» همان برتریهایی است که در نظام طبیعی به لحاظ توانایی و نیروی بـدنی بـیشتر مـردان و نیز فراغت از مشکلات و موانعی که مربوط به زنان است (از قبیل دوران بارداری، شیردهی و…) مردان زمـینه و فـرصت مناسب و بیشتری در کسب در آمد و ثروت نسبت به زنان دارند، به بیانی دیگر تـعبیر «فـضل الله» بـه معنای تفضیل مرد در یک زمینه است و آن زمینه مدیریت زندگی خانوادگی بدلیل قرینه انـفاق و سـلب چنین رسالت سنگینی از دوش زن یکی از حمایتهای اساسی اسلام از زنان است تا او در ایفای نقش خـویش بـا خـاطری آسوده و بر حسب توانش اقدام نماید.
استاد مطهری میفرماید: در مرد حـس تـسلط بر زن وجود دارد و در زن حس تسلط بر مرد ولی اعجاز خلقت این دو حس را طوری آفـرید کـه نـه تنها با یکدیگر تضاد و نزاع ندارند، بلکه منجر به وحدت بیشتر میشود. دستگاه عجیب خـلقت کـه هـدفش یگانه شدن دو روح است، این تدبیر را بکار برده که در مردحس تسلط بـر زنـ را از طریق حاکمیت بر ظاهر خانه و خانواده ارضا کند و در زن حس تسلط بر مرد را از طریق قلب. مرد از راه قـهرمانی مـیخواهد حاکم باشد و زن از طریق جمال و زیبایی زنانه… این دو حس تسلط با یکدیگر تـنازعی نـدارند بلکه یکدیگر را تأیید میکنند(مطهری، ۱۴۲۰، ص ۱۶۸). این قـضیهای اسـت کـه از نظر روانشناسی کوچکترین خدشه و خللی در آن نیست در واقـع ایـن نوع تقسیم وظایف خود نوعی حمایت از حقوق، جایگاه و امنیت زن است تا او با آرامـش بـه مسؤولیت خطیر مادری و همسری اقـدام نـماید و همچنین بـا عـواطف و احـساسات گرم خویش موجب دلگرمی، صفا و امـنیت اعـضای خانواده شود.
علامه طباطبایی در این زمینه در ذیل آیه «هن لباس لکم و انـتم لبـاس لهن» (بقره،۱۸۷) میفرماید: زن و مرد بدلیل سـودمندی و مصونیت بخشی دو سویه و هـمسان بـه لباسی میمانند که یکدیگر را پوشـش مـیدهند (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۴۴) در واقع این آیه به این مطلب اشاره دارد که در نظام همسرداری، احترام مـتقابل و تـوجه به کرامت انسانی از سوی زوجـین رعـایت شـود و هر دو در جهت حـفظ و حـمایت یکدیگر بکوشند.
بر طـبق احـادیث و روایات مسؤولیت سنگین قوامیت اگر بصورت درست انجام پذیرد، سعادت مرد را همراه میآورد، وگـر نـه مایه خسران او به حساب میآید چـنانکه امـام صادقu مـیفرماید: مـن سـعاده الرجل أن یکون القیم عـلی عیاله «قوامیت مرد بر خانواده نشانه سعادت اوست» (حر عاملی، ۱۴۰۳، ج ۱۵ ص ۲۵۱).
در مقابل طبق روایتی پیامبرr فـرمود: مـلعون ملعون من یضیع من یعول «از رحـمت خـدا بـدور اسـت، از رحـمت خدا بدور اسـت، کـسی که خانواده تحت سرپرستی خود را تباه کند» (همو، ج ۲،ص ۴۳) علامه جعفری درباره بحث مورد نظر تأکید دارنـد کـه قـوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بـر اسـاس عـلت طـبیعی اسـت نـه قراردادی و تحکمی. ایشان در ادامه میفرمایند: اداره خانواده به یکی از چهار گونه تصور میشود:
۱- اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هـم مسؤول باشند، تصادم و تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.
۲- زن به تنهایی مسؤول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و اختلالات روبرو خواهد شد.
۳- پدر سالاری سلطه گرانه و خودخواهانه که در برخی جـوامع دیـده میشود، ولی چنین حالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمتها و ارزشهای زن را سرکوب میکند و طعم خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ میسازد.
۴- نظام شورایی با سرپرستی و مأموریت اجرایی مرد که همراه با اعـتدال اسـت و معنای قوام نیز همین است و اشکال برخی از غربیان بر اسلام مبنی بر اینکه اسلام، مرد را امیر و زن را اسیر کرده، بدلیل رفتار بیرونی بعضی از جـوامع اسـلامی و برداشتهای نادرست از آیه «الرجال» قـوامون عـلی النساء .. است، (جعفری، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۲۶۷).
تاکید بر مشورت در خانواده حمایت از زوجه
در اسلام مشاوره بعنوان معیاری برای رشد، شناخت و گسترش بصیرت مورد تأکید فراوان قرار گرفته اسـت. هـمانطور که خداوند بعنوان اصـلی کـلی خطاب به پیامبر میفرماید: «و شاورهم فی الامر» (آل عمران،۱۵۹). در آیاتی از قرآن به مشورت میان زن و مرد در خانواده نیز اهمیت داده شده است:
فان ارادا فصالاً عن تراض و تشاور فلا جناح علیهما… (بقره،۲۳۳) « اگر پدر و مـادر بـخواهندبا رضایت و مسؤولیت یکدیگر فرزندشان را از شیر بازگیرند، مرتکب گناهی نشدهاند…» توجه به اصل قرآنی «تشاور»، که به عنوان اصلی در خانواده مطرح گردیده است، مدیریت مشترک زن و شوهر را تبیین میکند. گرچه کارهای خـانه بـر اساس تـقسیم کار باید صورت گیرد، لیکن مدیریت کلی آن با رایزنی و همفکری مرد و زن است.
در آیه دیگری در ایـن زمینه میفرماید: و اتمروا بینکم بالمعروف … (طلاق،۶۰) «با یکدیگر به شایستگی و نـیکی رایـزنی و هـمدلی کنید.»
برای جمله «اتمروا بینکم» سه معنا ذکر شده است:
۱- پذیرش گفته و امر یکدیگر آنگاه که گـفته و دسـتوری نیکو باشد.
۲- هر یک با نیکویی دیگری را فرا خواند.
۳- با هم مشاوره کـنند.
در مـجمع البـیان معنای چهارمی نیز ذکر شده است که: «کار تربیت و تغذیه فرزند را با همکاری و تدبیر و شـایستگی به انجام برید که عواطف مادری از میان نرود…» (طبرسی،۱۴۰۸، ج ۱۰۹، ص ۳۰۹) در هر چهار معنا، حـد مشترکی وجود دارد و آن احـترام بـه شخصیت زن و رایزنی با او و احترام به نظر او در مسائل مربوط به خانواده و فرزندان است؛ در واقع این آیات، تفکر غلط پدر سالاری یا مرد سالاری و تحمیل یک رأی و نظر و اعمال سلیقه را نفی میکند و زن و شوهر را بـه همدلی و هم رأیی ترغیب میکند.
لذا در حقوق مدنی نیز ماده ۱۱۰۴ به این موضوع اشاره دارد که: «زوجین باید در تشبید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.»
همانطور که قبلا اشاره شد خـدای سـبحان با حکمت و تدبیر در عرصه انسانیت، بندگی، عبادت و معنویت، زن و مرد را یکسان معرفی نمود و فرمود: ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات،۱۳)، اما در عرصه تقسیم وظایف، زن را کشتگاه نسل بشری قرار داد و بارداری، زایمان، شیردهی و نـگاهداری کـودک را بر عهده وی نهاد. آنگاه از سر رحمت و مهربانی او را از کسب و کار و انفاق و حمایت از خانواده معاف داشت و این وظایف را به عهده مرد قرار داد. قرآن در این خصوص میفرماید:
و علی المولودله رزقهن و کسوتهن بـالمعروف لا تـکلف نفس الا وسعها (بقره،۲۳۳) «لباس و غذای مادر بر عهده کسی است که فرزند از آن اوست(پدر) و خدا هیچ انسانی را بیش از توان مسؤولیت نمیدهد». با مرور کلی بر نظام مالی خانواده و حمایتهای مـکرر از حـقوق مـالی زن در پرداخت مهریه و نفقه حتی اجـرت شـیر و قـدردانی از سایر کارهای او اینگونه بر میآید که اسلام مراقبت و حمایت پیوسته و دائمی را با نوع تنظیم حقوق برای زنان مقرر داشته تا زن بـتواند رسـالت حـفاظت از حریم ارزشها در خانواده و انتقال آن به فرزندان را که بـصورت طـبیعی به عهده او نهاده شده با رعایت تدابیر لازم و آگاهی از معارف بتواند وظایف خویش را محقق و نسل خود را از مصونیت خاص با حـفظ ارزشـها در خـویش برخوردار نماید. شایان توجه است که حق نظارت و پاسداری از حـریم خانواده تنها متوجه مرد نیست؛ بلکه زن نیز حق نگهبانی دارد هم در مورد مرد و هم در مورد سایر اعضای خانواده؛ زیـرا خـداوند در سـوره توبه، آیه ۷۱ میفرماید: المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و یـنهون عـن المنکر…
«مردان و زنان با ایمان بر یکدیگر ولایت دارند که یکدیگر را امر به معروف و نهی از مـنکر نـمایند.»
بـر طبق این آیه زن حق دارد از انحراف شوهرش جلوگیری کند و در امر دینداری و اخلاق بـه او کـمک نـماید.
حـمایتهای اخـلاقی در حفظ کرامت زن
از دیدگاه اسلام زن در خـانواده نـقش محوری و مـهمی را بـعهده دارد کـه نقش حیاتی او در تربیت نـسل، سامان بخشی به فکر و اعصاب افراد خانواده، بعنوان کارگردانی توانمند که مبدأ تحولات در سرشت و سـرنوشتها مـیباشد، واضح و آشکار است.
پس ایجاد کانونی گـرم بـر پایـه مـودت و رحـمت بدور از خشونت، غـضب، تـمایلات و خواستههای نفسانی، از جانب مرد لازم میباشد. آنچه از سیره و روایات معصومان بدست میآید، حاکی از آن است که هـیچگاه در خـانه و خـانواده و به بهانههای مختلف نمیتوان به خشونت مـتوسل شـد و فـضای زنـدگی را بـه جـهنمی تبدیل کرد. سفارشهای مکرر قرآن به مردان «عاشروهن بالمعروف» و سخنان معصومان بیانگر این است که زن همسر و شریک زندگی است نه زیر دست ذلیل.
چنانکه پیامبر گرامی اسـلام فرمود: «ما اکرمهن الا کریم و ما اهانهن الا لئیم» «زنان را گرامی نمیدارند مگر مردان کریم و به آنان اهانت نمیکنند مگر مردان لئیم و فرومایه.»
سفارشهای قرآن در حفظ کرامت زن حتی در آیات طلاق هم مـشهود اسـت آنجا که میفرماید: «لا تمسکوهن ضراراً لتعتدوا و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه» (بقره،۲۳۱) اشاره به این مطلب دارد که: حتی زنی را هم که طلاق دادهاید تا پایان عده با آنان خـوشرفتاری نـموده به آنان آزار نرسانید بلکه به نیکی عمل کنید زیرا اذیت و آزار به آنان ظلم به حساب آمده مایه بدبختی خودتان خواهد شد.» لذا در سیاق آیـه «هـن لباس لکم و انتم لباس لهـن» (بـقره، ۱۸۷)همین معنا بوضوح مشهود است؛ همانگونه که لباس در بدن پوششی است که عیبه و زشتیها را پوشانده باعث حفظ حیثیت انسان در بین مردم است، زن و مرد هـم بـرای یکدیگر پوششی هستند کـه از لحـاظ معنوی و حیات انسانی از بروز بسیاری از بدیها و زشتیها در جامعه جلوگیری کرده حیثیت، شرف، دین و معنویت یکدیگر را حفظ مینمایند. این معنا در قرآن کریم با تعبیر لباس، که مرد و زن لباس یکدیگرند و یکدیگر را از خـطرات حـفظ میکنند ، بیان شده است. در این نوع زندگی زن همیشه خود را در پناه مردی نیرومند و مهربان میداند و مرد نیز در همه شداید و گرفتاریها زن را مایه آرامش و سکون خود میبیند.
تاکید بر نفی خشونت بـر زنـان در قوانین اسـلام
در عصر حاضر برخی منتقدان و غرضورزان مخالف دین با طرح مسأله خشونت علیه زنان از سوی اسلام سعی کـردهاند با بزرگ نمایی آن ادعا نامهای علیه اسلام بسازند و اسفبارتر اینکه عـدهای نـیز در پی انـحراف از روش فهم متن آیات قرآن، بدانها استناد جسته روشهای نادرست و ناعادلانه را در مورد زن جایز شمرده شخصیت زن را در خانواده و در محضر فـرزندان پایـمال میکنند بر خلاف ادعای برخی از مغرضان مخالف دین که خشونت علیه زنان را مـنحصر بـه کـشورهای اسلامی میدانند، اعمال خشونت در زندگی میلیونها زن در سراسر دنیا از طبقات مختلف اجتماعی با وضعیت اقتصادی و سـطح تحصیلی متفاوت تأثیر گذاشته است.
هدف دشمنان اسلام از طرح چنین مسائلی آن است کـه مسلمین را از درک عمیق مسائل اسـلام بـازدارند و دین را محدود به عبادات نمایند، آنهم بصورت ظاهری و بیروح و یا ناقص و ناکارآمد جلوه دادن احکام اسلامی در اداره امور زندگی، هویت فرهنگی را از جامعه مسلمین سلب کنند و با طرح «نظم نوین جهانی» و «جهانی سازی فـرهنگ» و امثالهم بر توسعه سلطه و فرهنگ بیگانه بیفزایند.
نفی خشونت از زنان در آیات و روایات
در تعالیم اسلامی همه اشکال خشونت بر همه انسانها ممنوع و رعایت حال افراد و مدارا و سازش در روابط اجتماعی مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. حتی مـراتب کـمتر از خـشونت یعنی هر گونه اعمال و رفـتاری کـه بـاعث ناخشنودی دیگران شود، در اسلام عملی شیطانی شمرده شده است. البته این نکته قابل ذکر است که قصاص مجرمان، جهاد با کـافران و جـنگیدن بـا دژخیمان و تجاوزگران به حقوق انسانها که از هیچ بـیداد و سـتمی پروا ندارند، از این مقوله مستثنی است؛ همانطور که قرآن میفرماید:
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتـقوا اللهـ و اعـلموا ان الله مع المتقین (بقره، ۱۹۴) «هر کس بر شما تجاوز کند بـه همان اندازه تجاوزش بر او تجاوز کنید و از خدا بپرهیزید و بدانید که او با پرهیزکاران است.»
با بررسی آیات و احادیث مـعصومان دربـاره زن بـه تأکید فراوانتری در دوری از اعمال خشونت و ضرر در قبال زنان بر میخوریم:
خداوند مـیفرماید: و لا یـحل لکم أن تأخذوا مما آتیتموهن شیئاً الا ان یخافا الا یقیما حدود الله (بقره، ۲۲۹) «برای شما حلال نیست آنچه به ایـشان دادهـاید (چـه به عنوان مهریه و چه غیر آن) از آنان باز پس گیرید، مگر اینکه زن یا شـوهر خـوف رعـایت نشدن حدود الهی را داشته باشند» در این آیه مرد از هر گونه تعرض به اموال و تـعدی بـه عـرض و آبروی زن منع شده است. همچنین در آیه ۲۳۷ سوره بقره میفرماید: لا تضاروهن لتضیقو علیهن «به ایـشان آزار و زیـان نرسانید که در مضیقه و رنج افتند» بر این اساس قانونگذار اسلام دست مرد را از اعـمال هـر نـوع بیعدالتی و وارد ساختن ضرر در قالب نهی و نفی میبندد و با بیان اصل گذشت در زندگی مشترک کـه مـیفرماید: لا تنسوا الفضل بینکم (بقره، ۲۳۷) «گذشت را هرگز در زندگی مشترک به فراموشی نسپارید» بر فـضایل اخـلاقی و تـرویج روشهای پسندیده و مطلوب انسانی تأکید میکند.
در روایتی پیامبرr فرمودند: آنکه مؤمنی را به قصد تحقیر (از نـزد خـویش براند)یا به او سیلی بزند یا با او برخوردی ناخوشایند داشته باشد، مـلائکه او را نـفرین مـیکنند تا هنگامی که آن مؤمن را از حقش راضی سازد و از کردارش درباره او توبه کند و آمرزش بخواهد.(ابن بـابویه، ۱۴۰۸ هــ، ج ۲، ص۲۱۰) ایـشان همچنین میفرمایند: آنکه به مؤمنی آزار رساند، مرا آزار داده و آنکه مرا آزار دهد، خدا را آزاردهـ اسـت و آنکه خدا را آزار دهد، در تورات و انجیل و زبور و قرآن نفرین شده است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۷۵، ص ۱۵۰)
شیوه قانونگذاری در اسلام شیوه پیشگیرانه قبل از افتادن در مهلکه و گرداب مشکلات اسـت لذا بـا توصیه در روشهای اخلاقی و منشهای انسانی و نیز بـا تـعیین حـقوق و وظایف متقابل در رعایت سکونت و اعتدال و آرامش خـانواده، از ایـجاد نشوز پیشگیری میکند، با تعدیل در برقراری آرامش در زمان ظهور نشوز و راهکارهای مناسب از وقـوع شـقاق جلوگیری به عمل میآورد و بـا قـوانین حکیمانه از انـحلال خـانواده و بـروز طلاق جلوگیری میکند. اکنون این سـؤال پیـش میآید که چرا در قرآن کریم زدن زن مطرح شده است. قرآن میفرماید: … و اللاتی تـخافون نـشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فـان اطعنکم فلا تبتغوا عـلیهن سـبیلا ان الله کان علیاً کبیراً» (نساء، ۳۴) «…زنـانی را کـه از نافرمانی آنها بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید و از خوابگاه آنان دوری گزینید و آنان را بـزنید، چـنانچه اطاعت کردند دیگر حق سـتمی نـدارید، هـمانا خداوند بلند مـرتبه و بـزرگ است…»
چنانکه ملاحظه مـیشود آیـه سه راهکار برای موقعیت بیم داشتن شوهر از نشوز زن ارائه میدهد و علاج واقعه را قبل از وقوع مـیکند، زیـرا حالتهایی مانند نشوز، پیش از تحقق، بـهتر و آسـانتر چاره مـیشود.
آیـا نـشوز اختصاص به زوجه دارد؟
«نـشوز مرد» در آیه ۱۲۸ سوره نساء به کار رفته است اگر چه متأسفانه نشوز مرد در جامعه کـمتر مـطرح شده است: و ان امرأه خافت من بـعلها نـشوزاً او اعـراضاً.
بـاید مـعنای حقیقی نشوز را بـررسی کـرد که از جانب مرد و از سوی زن مشترک است. خاستگاه نشوز زن همانند خاستگاه نشوز مرد است؛ در حالیکه هیچیک از فـقها نـگفتهاند نـشوز مرد به خاطر پیروی نکردن از خواسته زن اسـت، بـلکه هـمه عـقیده دارنـد کـه نشوز مرد درباره زن با عدم رعایت حقوق وی که عبارت است از ترک نفقه، ترک قسم، ترک مواقعه و سوء معاشرت تحقق پیدا میکند.
شاید علت پیدایش این نظریه که عدهای نشوز زن را هر گونه سرکشی و تنفر میدانند، عدم تفکیک دستورهای حقوقی از دستورهای اخلاقی بـاشد؛ زیـرا از یکسو دیدهاند در منابع دینی به زنان توصیههای فراوانی درباره خوب شوهرداری کردن شده است که همه این توصیهها در جهت مطیع بودن و تسلیم بـودن در بـرابر شوهر و خواستههای اوست، از طرفی مـشاهده کـردهاند که نشوز بمعنی سرباز زدن از اطاعت شوهر است و از این دو مطلب نتیجه گرفتهاند که اگر زن کوچکترین نافرمانی از شوهر مرتکب شود، ناشزه محسوب میشود. این تصور خـطاست، زیـرا توصیههای یاد شده هـمه بـیانگر حقوق شوهر نیست، بلکه برخی برخاسته از حقوق و برخی دیگر تکریم شوهر است که گذشت و بزرگواری زن را میطلبد.
بنابراین اولاً اطاعت از شوهر تنها در حدود حقوق شرعی اوست نه بیشتر، لذا نشوز زن، آنگاه تحقق مـییابد کـه این حقوق رعایت نشود. ثانیاً زمینه پیدایش نشوز در زن و مرد یکسان است ولی در هر یک به گونهای و با نشانههایی ویژه؛ چنانکه برخی از نشانهها نیز مشترک هستند، زیرا زن و مرد افزون بر وظـایف و آدابـ مشترک، آداب و وظـایف ویژه نیز دارند. هدف و روح اصلی آیه پیشگیری از اختلاف در خانواده و فرو ریختن پایههای آن است مراحل سهگانه وعظ، هـجر و ضرب هر چند با واو بر یکدیگر عطف شدهاند، اما چنانکه مـفسران گـفتهاند، آشـکار و واضح است که بین آنها ترتیب برقرار است. یعنی با چاره ساز بودن هر یک، نوبت بـه دیـگری نمیرسد.
بنابراین تا حد ممکن از راههای مسالمتآمیز باید بهره جست. در مقوله ضرب، سـخن از زنـی اسـت که با وجود آنکه مرد وظیفه قوامیت را با شرایطی که گفته شد در قبال او بجا آورده اسـت، از مدار صلاح خارج شده و دیگر از شوهر خویش با قانت بودن و حافظ غیب بـودن در جهت ایفای رسالت و نـقش قـوامیتش حمایت نمیکند، و بنای ناسازگاری گذاشته است.
در اینجا مرد به پیشنهاد و ارشاد آیه او را موعظه میکند و سپس با دوری کردن از او در بستر ناخشنودی خود را از او ابراز میدارد. اگر زن همچنان رفتارهایی را که نشانگر نشوز اسـت انجام دهد، مرحله بعدی یعنی زدن مطرح میشود. در واقع مرد در مراحل قبل از عامل عاطفه و غریزه بهره جسته و اگر چارهساز نبوده باشد، با زدنی ضعیف که بنا به روایات با وسیلهای سبک مـانند چـوب مسواک صورت میگیرد بطوری که هرگز درد و زخم و شکستگی و کبودی عضو و دیه… به بار نیاورد، به او اعلام تنفر یا هشداری کند. در واقع این نوع زدن حق تنبیه بدنی و آزار رسانی زن از سوی مرد را یـکسره نـفی میکند و این واقعیت را نشان میدهد که مقصود از ضرب، زدن معمولی رایج مانند سیلی، پسگردنی، مشت و زدن با دست و پا نیست، بلکه یک نوع اعلام و هشدار در قبال تمرد همسر است تا او را بـه واقـعگرایی و رعایت حقوق شوهر فرا خواند دقیقاً مثل زدن در که اعلام و نشان از آمدن کسی در پشت آن است نه آنکه مقصود زدن ذاتی و کوبیدن در باشد.
از آنچه گفته شد استنباط میشود که وعظ و هجر و ضـرب نـه حـکم واجب است، نه حقی بـرای مـرد. اصـل تمکین و نشوز در مسائل زناشویی که موضوعی ثابت است نباید با خشونت همراه باشد و باید همواره اصل «لا ضرر» در نظر گرفته شود کـه بـر آوردنـ خواسته مرد از زن، موجب ضرر و زیانی به زنـ نـباشد و هجر و ضرب،نه کیفر و عقوبتی برای زن خواهد بود و نه مرحلهای از مراحل نهی از منکر، بلکه راه حلی است برای مشکلی کـه بـنیان خـانواده را تهدید میکند. در واقع این راه حل بصورت ارشاد رهنمود از سوی خـداوند برای جلوگیری از طلاق ارائه شده است.
تا بدین جا روشن شد که بحث زدن درباره زنی نیست کـه مـقهور مـرد شده و مورد ظلم او قرار گرفته و برای دفاع از حق و کرامت خود دسـت بـه دفاع زده است؛ بلکه سخن درباره زنی است که مرد، تمامی حقوق او را ایفا کرده است امـا بـر حـقوق مرد طغیان کرده و بنای تمرد نهاده است.سرانجام آیه با جمله «ان الله کـان عـلیاً کـبیراً» ختم میشود.
علامه طباطبایی در تفسیر این قسمت میفرمایند: این جمله نهیی است که قـبل از آن آمـده اسـت «فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا» یعنی علو و کبریایی از آن خداوند است، آنچه از نیرو و تـوان در خـود میبینید شما را نفریبد که بر زنان خود برتری جویید و تکبر ورزید.» (طباطبایی،۱۳۶۳، ج۴، ص ۴۳۷). گـویا آیـه ۳۴ سـوره نساء با بیان قوامیت مرد و راهکارهای درمان نشوز زن، اشاره به این موضوع دارد کـه «قـوامیت» مسؤولیت و وظیفه است و آن فضل و افزونی نیز نعمت است پس مغرور مشوید که خداوند عـلی و کـبیر اسـت.
در پایان مناسب است سخنی والا از شیخ صدوق، کسی که گستره دانش او بر اندیشمندی پوشیده نیست و نـزدیکی او بـه دوران امامان (علیهم السلام) به گفتارش اعتبار بیشتری میبخشد بازگو شود، ایشان در تـشریح مـعیارها و ضـوابط در مذهب شیعه مسائلی دارد، از جمله میگوید:
«و من شرائط الامامیه… الیقین… و اداء الامانه الی البر و الفاجر… و الاحسان الی النساء…» (مـجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ۴۰۵) «از ویـژگیها و شـرایط شیعه بودن یقین در دین باوری … امانتداری در قبال بدان و نیکان… و احسان و نیکی بـه زنـان است.» آنان که مدعی تشیع و عقیده به مسائل شیعهاند، باید اینچنین باشند.
حمایت قانون از حقوق غـیر مـالی زوجه
در پایان، این نکته قابل ذکر است که در زندگی زناشویی ادامه زنـدگی بـرای زوجه تکلیف است، ولی در صورت عسر و حرج، ایـن تـکلیف مـسقط حق زوج شناخته شده و موجب محدودیت وی مـیگردد.
از مـصادیق دوازده گانه عسر و حرج که در تبصره الحاقی ماده ۱۱۳۰ ق.م در تاریخ ۱۹/۲/۷۹ تعریف شده، سوء رفتار و سـوء مـعاشرت زوج در حدی است که عرفاً بـرای زوجـه قابل تـحمل نـباشد. پس از اثـبات امر در محکمه، دادگاه میتواند زوج را اجبار بـه طـلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده مـیشود. ایـن قانون میتواند راهگشایی برای زنان قـربانی خشونت و سوء معاشرت مـردان بـاشد.
نتیجهای که از این گفتار در تـبیین روابـط زن و شوهر در محیط خانواده میتوان گرفت این است که: ۱- اسلام و قانون، حقوق و تکالیف زوجـین را مـعین نموده و ضمانت اجرایی آن را نیز تـعیین کـرده اسـت؛ اما آنچه کـه مـهم و در خور توجه میباشد، ایـن اسـت که نه قانون و نه ضمانت اجرای آن، هیچکدام نمیتوانند آن آرامشی را که خانواده نیازمند آن است، تـأمین نـمایند و سعادت خانواده را برای همیشه تضمین کـنند.
آنـچه که در خـوشبختی و سـعادت خـانواده بیش از هر چیز مـؤثر است، اخلاق و برخورد صحیح و اصولی زوجین است که با صفا و صمیمیت و وفاداری، اشتراک مساعی، گـذشت و فـداکاری در حق یکدیگر، زندگی را رونق بخشیده بـه آن جـلوه و صـفا مـیدهند. لذا زن و مـرد قبل از آنکه بـه فـکر قانون و ضمانت اجرای آن باشند، باید به فکر اخلاق و صفای درون خود باشند. لذا در دستورات اسلامی حسن معاشرت و رفـتار شـایسته وظـیفه اصلی زن و مرد در زندگی زناشویی میباشد.
۲- حسن مـعاشرت و رفـتار شـایسته مـرد و حـاکمیت و قـوام بودن او بر اساس اصل مودت و رحمت، و بدور از هر گونه خشونت و زورمداری عامل عمده ایجاد آرامش و امنیت در فضای زندگی خواهد بود، بطوری که بر دیگر اعضای خانواده نـیز اثر گذار خواهد شد از طرف دیگر رفتار شایسته مرد اساسیترین عامل در ایجاد انقیاد، تمکین و اثر پذیری همسر است. لذا اگر مرد تمامی وظایف خویش را از تأمین خوراک، پوشاک، مسکن و… انجام دهد، امـا در رفـتار خود اعتدال نداشته باشد و اعمال ناپسند از وی سر بزند، ضمانتی برای رشد و سلامت خانواده در میان نخواهد بود.
رهنمود قرآن در آیه ۲۳۳ ســوره بقــره مشاوره و همفکـری و رایـزنی زن و مـرد در کانـون خانــواده است کـه نـمــود آن در مسأله پـرورش فـرزند بیان شـده و همچنین روایات فـراوانی از امامان معصـوم علیهم السلام در مــورد رفتار با زن وارد شده است. رفتار ایشان با زنـانشـان حتـی زنانـی غـیـر از حـضـرت فـاطمه و خـدیجه(سلام الله علیهما)،نـیـز خــود مبیـن گستـره گـذشت، محبـت و مـودت در خانـواده است. این امر معـرف اصــل «عاشــروهن بالمعـروف» میباشـد و جامعیت احکام اسلامی و تـوجه خاص اسلام را به زنـان و جایـگاه آنــان نـشـان میدهـد. لـذا تمـام اتهاماتـی کـه مـغـرضان و معاندان اسلام در راه محکوم ساختن احکام و موازین اسلامی عنوان نمودهاند، همگی مردود و غیر منطقی میباشد.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
۱٫ ابن بابویه القمی، ابو جعفر محمد، علل الشرایع ، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمـطبوعات، ۱۴۰۸ ه
۲٫ ابـن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی
۳٫ جرجانی، سید شریف، التعریفات، دار المکتبه العلمیه ، لبنان، ۱۴۰۸ هـ.
۴٫ جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲
۵٫ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیـینه جـلال و جمال، قـم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۵
۶٫ حجتی اشرفی، غلامرضا، مجموعه قوانین اساسی مدنی، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۸
۷٫ حر عاملی، وسایل الشیعه، بـیروت، دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۳ هـ.
۸٫ حلی (علامه)،تبصره المتعلمین، تهران، مکتبه الاسـلامیه
۹٫ حـلی(مـحقق)، شرایعالاسلام،ترجمه دکترابوالقاسمگرجی و محمدتقی دانشپژوه، تهران،۱۳۶۳
۱۰٫ حلی (محقق)، مختصر النافع، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، به اهتمام مـحمدتقی دانـش پژوه، ۱۳۶۲
۱۱٫ خمینی، امام روح الله، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان
۱۲٫ رشید رضا، محمد، تفسیر المـنار، لبـنان، دار المـعرفه
۱۳. رئیسی، امر الله، بررسی موقعیت خشونت علیه زنان، پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰
۱۴٫ زبیدی ، تـاج العروس، بیروت، دار احیاء التراث العربی
۱۵٫ شهید ثانی، مسالک الافهام، تهران، مؤسسه معارف اسـلامی، ۱۴۱۹ هـ.
۱۶٫ طباطبایی، محمد حـسین، تـفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳
۱۸٫ الطریحی،شیخ فخر الدین، مجمع البحرین، المکتبه المرتضویه، بیتا
۱۹٫ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی
۲۰. کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، نشر یـلدا، چاپ دوم،۱۳۷۰
۲۱٫ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء بیروت، ۱۴۰۳ ه
۲۲٫ مطهری، مرتضی، نظام حقوق خانواده در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۴۲۰ه
۲۳. میل، جان استوارت، انقیاد زن، انتشارات علمی و فرهنگی
۲۴٫ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، دارالکتب الاسلامیه، تـهران ۱۳۶۸
۲۵٫ النـوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،۱۴۱۱ ه
منبع:نورمگز